امروز با یک حس جدید از خاب بیدار شدم. با یک حس جدید دنیا را دیدم. با یک حس جدید به آینده امیدوار تر شدم.
احساس کردم چقدر راحت تر نفس می کشم.
برای خودم و زندگیم برنامه های کلان ریختم از آن برنامه ها که مدتها نمی توانستم اجرایشان کنم.
گاهی سخت است از پشت شیشه کثیف زیبایی ها را دید اما بالاخره این شیشه با هزاران شیشه شوی مختلف تمیز شد. امیدوارم این بار تمیزش نگه داریم...
من به آن روز می اندیشم
که من و تو، ما باشیم...
پس بیا دستهایمان را محکم بگیریم که راه زیادی در پیش داریم.
کمی ایمان و اعتماد و صداقت و امید را چاشنی این رفاقتمان کنیم تا یادمان نرود ما هزینه ها زیاد داده ایم.
اما هر بار با خود زمزمه می کنم: خدا با ماست از چیزی نمی ترسم