وقتی چهارشنبه سوری میشه، یاد فیلم چهارشنبه سوری اصغر فرهادی میفتم. روزی که یکی از آخرینها برگزار میشه و قراره آدمها از روی آتش بپرند و این سنت کهن و دیرینه رو زنده نگه دارند اما آدمهای شهر هر کدوم با آتشی که در درون شون با پرجاست، در جنگند.
آتشی که باید مرهمی براش ساخت بعد از خاموشی یا اصلن راهی پیدا کرد تا بشه خاموشش کرد تا شعله نگیره و به قسمتهای دیگه سرایت نکنه. خیلی از ما بیشتر اوقات این آتش سوزی در درونمون پابرجاست بدون اینکه خبری داشته باشیم از اون و مشغول خودسوزی هستیم و باز بی اونکه بدونیم، دیگرسوزی هم می کنیم...
آرزومندم درین چهارشنبه سوری، وقتی از روی آتش می پرید همه ی غم و غصه ها، ناکامی و شکست، تنهایی و سختی و ... رو در آتش بسوزانید و آدم تازه ای بشید و هرگز غم گذشته رو نخورید و به فکر زندگی زمان حال باشید که در گذرانه...
شعرهایم را نثارت میکنم
تا که دنیا را پر از گندم کنی
نانوا می باش و ساقی همزمان
تا مبادا زندگی را گم کنی
"روانشاد مجتبا کاشانی"
انشالله اتفاقای بد نبینیم امسال
انشالله چهرشنبه سوری و عید خوبی داشته باشی
ممنون عزیزم. همچنین امشب تمام بدیها رو توی آتش بسوزونی و کنار خانوادت شاد و خوش باشی دختر خوب
خیلی زیبا...
ممنونم میثاق جان
سلام ودرود بر باران عاقلم...الهی آمین : بدیها امشب از بین بروند وخوبیها برجای بمانند ....سال خوبی داشته باشی .
درود به شما
امیدوارم
درود به باران عزیز؛ هه هه من پریدم از آتیش خدا همه ی اینایی که گفتی سوخته باشه تو آتیش امسال
سال خوبی رو برات آرزومندم
من اینقدر خسته بودم خابیدم مائده
ایشالا
همچنین برای تو و خانواده ی عزیزت مائده
من فقط خابیدم باران عزیز
بله بله
ماهم خابیدیم بهار عزیز