ذهن زیبا

ذهن زیبا

قد وقواره آدمى به اندازه محیطی میشود که در آن رشد می کند! راه های نرفته بروید.کارای نکرده بکنید.آوازهاى نخوانده بخوانید.جاهای ندیده ببینید.توى یک برکه نه نمانید.
ذهن زیبا

ذهن زیبا

قد وقواره آدمى به اندازه محیطی میشود که در آن رشد می کند! راه های نرفته بروید.کارای نکرده بکنید.آوازهاى نخوانده بخوانید.جاهای ندیده ببینید.توى یک برکه نه نمانید.

شیرینی که دل آدم را میزند

استاد اصغری به ما جامعه شناسی تدریس می کرد و الحق از ایده های جدید استقبال و تشویقمان می کرد تیم تحقیقاتی برای ایده هایمان تشکیل دهیم و مکتوبشان کنیم تا برای دانشجویان ورودی سالهای بعد بعنوان مرجع باقی بماند.

استاد اصغری همیشه با سوالهای نابش ما را به فکر فرو می برد و میخاست جوابی حسابی و با دلیل ارایه دهیم. یکروز که در مورد "نقش بازارهای محلی در ایجاد ارتباط و جامعه شناسی" مشغول ارایه بودم، استاد از من پرسید:

چه طور می توان ایرانی ماند و جهانی اندیشید؟ خب در آن لحظه همه ی اطلاعاتی که از محیط زیست و گردشگری و جامعه شناسی داشتم رو کرده و به استاد تحویل دادم اما امروز از ایرانی بودنم شرمنده ام.

امروز از ایرانی بودنم شرمنده ام چرا که، ما ملتی هستیم میخاهیم با هر ضرب و زوری شده به همه بفهمانیم قدرت ما بالاتر و برتر ست. مشت و دهن کجی حرف اول را می زند حتا اگر طرف مقابل بی گناه باشد و محاکمه اش می کنیم بدون آنکه حرفش را بشنویم. احساسی تصمیم می گیریم برای کاری که میخاهیم انجام دهیم نه عقلانی. کافی ست فقط یکی را متهم بدانیم آنوقت با تمام وجود از خجالتش در می آییم. اصلن ... نتیجه ی شور مان می شود این.

بار اول و دوم مان هم نیست که بگوییم اشتباه شده. لذت شیرینی تکرار اشتباه چنان در زیر زبانمان جا خوش کرده که به هیچ صراطی هم مستقیم نیستیم. بار آخر مان هم نخاهد بود اما امیدوارم با چشمان باز به واقعیتها بنگریم اگر میخاهیم جهانی بیندیشیم و در جهان پذیرفته باشیم...

وقتی نقی باید جور یه رسانه رو بکشه

این کانالای دایره رنگی رو بالا و پایین می کنیم تا یه فیلم گیرمون بیاد که بشه تماشاش کرد. کامپیوتر خونه به لطف خاهر زاده و برادرزاده که با گیم نت اشتباه گرفتن اتاقمون رو، تعطیل شده ( از کار افتاده) برای همون لنگ اونور آبیم تا یه فیلم ببینیم و یه قری تو کمر بدیم آخر شبی. می زنم کانال نکس وان، داره یه فیلم ترکی می ده به اسم خاطرات تلخ. می زنم جم داره مرحمت میده. یکم نگاه می کنم، می بینم کلیه ی کاراکترای داستان همچین همدیگه رو می شناسن و رابطه دارن موازی و عمودی و افقی که یه مادر، بچه شو به اون خوبی نمی شناسه.
به خاهرم می گم: کانال رو یکی دیگه زده، پول داره به جیب یکی دیگه می ره، اون وقت باید جور بی فرهنگی این ملت رو تو طول این چند ساله، نقی بنده ی خدا ( البته بهمراه خانواده ش) بکشه که هی به خانواده اهمیت میده و تیر خلاصیش اینه که من باید دوپینک کنم و هما رو ببینم قبل مسابقه ی کشتی.

اصلن چرا راه دور بریم، همین سریالای وطنی خودمون برای اینکه مردم رو به خنده وادار کنن یا مایه ی عبرت بشن برای بقیه، همش می افتن به جون هم، با تهمت و افترا و بعدن با ندامت و پشیمانی یه سریالی رو میدن به خورد این ملت. مریم امیر جلالی تا تونست توی این سریالی نوروزی "روزهای بد، به در" کتف و بازوی این محمدرضا شیرخانلو رو کشید و اینور و انور پرتابش کرد. نکن مادر من این کار رو با بچه ی مردم. بدآموزی داره بخدا. کودک آزاری محسوب میشه....
بله اینم از رسانه ی ما که رسالتش بجای فرهنگ سازی میشه فرهنگ دزدی اونم از نوع بی فرهنگش که با رنگ و لعاب و دروغ و خیانت شده جزیی مهم از زندگی خیلیها