دارد باران می بارد و دارم چارتار گوش می دهم.
آرمان گشتاسبی می خواند:
"بی تو بی شب افروزی ماندنت
بی تب تند پیراهنت
شک نکن من که هیچ آسمان هم زمین می خورد..."
به این فکر می کنم چقدر زیاد رویا می بافیم و چقدر کم به حقیقت می پیوندد.
بعد یاد این جمله می افتم که چند روز پیش جایی خانده بودمش:
"گاهی وقتها آدم چه چیز های ساده ای را ندارد!!!!!!!"
و من می مانم و یک دنیا علامت سوال و علامت تعجب....
می دانم چشمانت با من چه میکند
فقط وقتی که نگاهم میکنی
چنان دلم از شیطنت نگاهت می لرزد
که حس میکنم چقدر زیباست
فدا شدن برای چشمهایی
که تمام دنیاست
یه سری به وب ما هم بزن
تبادل لینک
تا خیال رو نبافی حقیقت دبدنی نمی شود.
جوابی ندارم برای جمله ت نادیا
باااارونه..
گاهی چه چیزهای بزرگی داریم و کوچکش می بینیم..
ماااا به خنده های زیر بارون..
پالت رو هم پیشنهاد می کنم
ممنون از پیشنهادتون
سلام چه جمله پر معنایی نوشتی اینو میگم:چرا نگران باشیم، شاید هرگز پیش نیاید
خیلی خوبه مرسی
ممنونم دوست عزیز