قد وقواره آدمى به اندازه محیطی میشود که در آن رشد می کند! راه های نرفته بروید.کارای نکرده بکنید.آوازهاى نخوانده بخوانید.جاهای ندیده ببینید.توى یک برکه نه نمانید.
قد وقواره آدمى به اندازه محیطی میشود که در آن رشد می کند! راه های نرفته بروید.کارای نکرده بکنید.آوازهاى نخوانده بخوانید.جاهای ندیده ببینید.توى یک برکه نه نمانید.
سلام در رابطه با پست بالایی.. وقتی حالم خوب نباشد سکوت بهترین درمان بوده.. اما حال تو که ناخوش باشد نمیتوانم در سکوت نظاره گرت باشم و هیچ نگویم مگر اینکه تو ازم بخوای ...آنوقت به احترام تو ...
و اما آنهایی که برای تسلای شما حالا از تجربه های خود و دگران می گویند...چندتا دلیل داره...تسلیت خشک و خالی که نمیشه گفت.. و اگر حرفی میزنند تلاشی برای درک داغ عزادار ست و از طرف دیگر هم شاید تسلایی بشه...درسته در چنین شرایطی حوصله شنیدنی وجود ندارد اما چه میشه کرد .. یه شرایط کاملا ناخواسته برای هردو طرف... تسلیت گفتن همیشه جزء کارای سخت و انرژی برست..چون میدانم کلامتم در ازای داغ و مصیبتی که به طرف وارد شد بسیار کم جون و و خالی اند..هیچ کلمه و جمله ای قدرت کم کردن رنج از دست رفته را ندارد و فقط زمان مرهم ساز است. دوستت دارممم
در مورد پاراگراف اول باید بگم که برام خیلی عزیزی نادیا و ممنون که اونقدر خوب می شناسی من رو که بمن و اعتقاداتم احترام می گذاری. در مورد پاراگراف دوم و سوم باید بگم سکوت و گوش کردن بی شک از داغ دل خانواده ی داغدار کم می کنه.لاف بی مورد و اشتراک گذاشتن تجربه ای از دیگران نه از خود گوینده کار خوبی نیست. اگر مرهم دردی نیستیم تاول نشیم برای کسی و در مورد خط آخر بی شک من هم دوستت دارم رفیق جانم
سلام، وقتی که فهمیدم خواهرت رفته،خیلی خیلی برات ناراحت شدم، میدونی که من هم برادرم را قبل از تولد ٢٠ سالگیش با یک اتفاق از دست دادم، شهریور امسال که بیاد میشه ١١ سال، خلاصه خواستم کلمه ای جمله ای برات بنویسم، نتونستم، میدونم هیچ جمله ای از شدت غم کم نمیکنه، هیچ جمله ای تسلی نمیده، حتی بعضی جمله ها بدجور سنگینه،هیچی نمیتونم بگم جز اینکه منرا در غم خودت شریک بدون. بقول تو اعتقادات ادم هم حتی سست میشه اما ادمی بدجور دلش میخواد فقط یک فرصت دیگه فقط یک فرصت برای دراغوش کشیدن دوباره داشت. نه بیشتر از یک فرصت، دلت میخواد همه زندگیت را بدی برای اینکه زندگی کنه.
آسمان چقدر خوبه که حرف منو فهمیدی و این روز های منو درک می کنی. آرزو می کنم برای هیچ خانواده ای داغ جوان پیش نیاد و هیچکس منتظر در بیمارستان نباشه که آیا عزیزش زنده می مونه یا نه. بی شک اون زمان تبدیل میشه به بدترین خاطره در ذهنش هر جا که چنین اتفاقی ببینه. خدا برادرت رو رحمت کنه و ممنون که شریک این روز های من شدی آسمان جان
سلام باران جان خیلی وقته نوشته هاتون رو میخونم از صمیم قلب دلم گرفت و ناراحت شدم،برای شما و برای جوونی خواهر دلبندتون و آرزوهایی که داشت و براش داشتین. هیچ جمله ای نمیتونه تسکین دهنده رنجی که میکشین باشه براتون صبری به بزرگی غم تون از خدا میخوام...
ممنونم شیرین عزیز. حرفاتون مرهمی برای دل داغدارم بود. امیدوارم شما و عزیزانتون سلامت باشید. باز هم سپاسگذارم
دوست جانم عموما بدون تفکر حرف می زنند پس خیلی انتظار نداشته باش شرایط شما رو درک کنند... وقتی زندگی تجربه هایی برای ما داشته که میزان فهم و درک ما رو بالا برده یادمون میده از هرکسی را به اندازه ی حجمش درک کنیم و دیگر نمی رنجیم... چه اهمیتی داره که دیگران مارو درک کنند یا تایید کنند...آنهم حمتعتی که کم حجم مانده اند... دوست عزیزم مراقب خودت باش..علاوه بر تحمل رنج از دست دادن عزیز باید تسلای مادر هم باشی تا چنین رفتارهایی کم اثرتر بشه...
به هر حال همه ی ما آدمیم و دارای احساس. حتا یک آدم قوی و مستقل هم احساساتی میشه و بنا به انسان بودنش این حس در وجودش هست. بعضی ها اقتضای طبیعتشونه اونها که هیچ اما اونهایی که ادای روشنفکری دارند بدجور خراشی میندازن به دل آدم
سلام.چند روزه می خوام بهتون تسلیت بگم اما با خودم فکر می کنم که اینقدر غمتون بزرگه که هیچی نمی تونم بگم.چه دسته گلی بودن خواهر نازنینتون.براتون صبر از خدا می خوام.
ممنونم بیتای عزیز. امیدوارم در کنار عزیزانتون سلامت و خوش باشید
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام دوست جانم...
تسلیت میگم
روحش شاد
خدا بهتون صبر بده...
بله برای بازماندگان سخته..اما وقتی به این فکر کنی که الان او در آرامش
در جوارخداوند حیات ابدی خود دارد دلت به آرامش او قرار میگیرد...
مراشریک غم خود بدان
ممنونم نادیا جانم، رفیق خوب روز های خوشی و ناخوشی. امیدوارم عزیزانت در پناه حق محفوظ و سلامت با شن و همچنین خودت
سلام
در رابطه با پست بالایی..
وقتی حالم خوب نباشد سکوت بهترین درمان بوده..
اما حال تو که ناخوش باشد نمیتوانم در سکوت نظاره گرت باشم و هیچ نگویم مگر اینکه تو ازم بخوای ...آنوقت به احترام تو ...
و اما آنهایی که برای تسلای شما حالا از تجربه های خود و دگران می گویند...چندتا دلیل داره...تسلیت خشک و خالی که نمیشه گفت.. و اگر حرفی میزنند تلاشی برای درک داغ عزادار ست و از طرف دیگر هم شاید تسلایی بشه...درسته در چنین شرایطی حوصله شنیدنی وجود ندارد اما چه میشه کرد ..
یه شرایط کاملا ناخواسته برای هردو طرف...
تسلیت گفتن همیشه جزء کارای سخت و انرژی برست..چون میدانم کلامتم در ازای داغ و مصیبتی که به طرف وارد شد بسیار کم جون و و خالی اند..هیچ کلمه و جمله ای قدرت کم کردن رنج از دست رفته را ندارد و فقط زمان مرهم ساز است.
دوستت دارممم
در مورد پاراگراف اول باید بگم که برام خیلی عزیزی نادیا و ممنون که اونقدر خوب می شناسی من رو که بمن و اعتقاداتم احترام می گذاری.
در مورد پاراگراف دوم و سوم باید بگم سکوت و گوش کردن بی شک از داغ دل خانواده ی داغدار کم می کنه.لاف بی مورد و اشتراک گذاشتن تجربه ای از دیگران نه از خود گوینده کار خوبی نیست. اگر مرهم دردی نیستیم تاول نشیم برای کسی
و در مورد خط آخر بی شک من هم دوستت دارم رفیق جانم
سلام، وقتی که فهمیدم خواهرت رفته،خیلی خیلی برات ناراحت شدم، میدونی که من هم برادرم را قبل از تولد ٢٠ سالگیش با یک اتفاق از دست دادم، شهریور امسال که بیاد میشه ١١ سال، خلاصه خواستم کلمه ای جمله ای برات بنویسم، نتونستم، میدونم هیچ جمله ای از شدت غم کم نمیکنه، هیچ جمله ای تسلی نمیده، حتی بعضی جمله ها بدجور سنگینه،هیچی نمیتونم بگم جز اینکه منرا در غم خودت شریک بدون. بقول تو اعتقادات ادم هم حتی سست میشه اما ادمی بدجور دلش میخواد فقط یک فرصت دیگه فقط یک فرصت برای دراغوش کشیدن دوباره داشت. نه بیشتر از یک فرصت، دلت میخواد همه زندگیت را بدی برای اینکه زندگی کنه.
آسمان چقدر خوبه که حرف منو فهمیدی و این روز های منو درک می کنی. آرزو می کنم برای هیچ خانواده ای داغ جوان پیش نیاد و هیچکس منتظر در بیمارستان نباشه که آیا عزیزش زنده می مونه یا نه. بی شک اون زمان تبدیل میشه به بدترین خاطره در ذهنش هر جا که چنین اتفاقی ببینه.
خدا برادرت رو رحمت کنه و ممنون که شریک این روز های من شدی آسمان جان
سلام باران جان
خیلی وقته نوشته هاتون رو میخونم
از صمیم قلب دلم گرفت و ناراحت شدم،برای شما و برای جوونی خواهر دلبندتون و آرزوهایی که داشت و براش داشتین.
هیچ جمله ای نمیتونه تسکین دهنده رنجی که میکشین باشه
براتون صبری به بزرگی غم تون از خدا میخوام...
ممنونم شیرین عزیز. حرفاتون مرهمی برای دل داغدارم بود. امیدوارم شما و عزیزانتون سلامت باشید. باز هم سپاسگذارم
سلام
دوست جانم عموما بدون تفکر حرف می زنند پس خیلی انتظار نداشته باش شرایط شما رو درک کنند...
وقتی زندگی تجربه هایی برای ما داشته که میزان فهم و درک ما رو بالا برده یادمون میده از هرکسی را به اندازه ی حجمش درک کنیم و دیگر نمی رنجیم...
چه اهمیتی داره که دیگران مارو درک کنند یا تایید کنند...آنهم حمتعتی که کم حجم مانده اند...
دوست عزیزم مراقب خودت باش..علاوه بر تحمل رنج از دست دادن عزیز باید تسلای مادر هم باشی تا چنین رفتارهایی کم اثرتر بشه...
به هر حال همه ی ما آدمیم و دارای احساس. حتا یک آدم قوی و مستقل هم احساساتی میشه و بنا به انسان بودنش این حس در وجودش هست.
بعضی ها اقتضای طبیعتشونه اونها که هیچ اما اونهایی که ادای روشنفکری دارند بدجور خراشی میندازن به دل آدم
سلام.چند روزه می خوام بهتون تسلیت بگم اما با خودم فکر می کنم که اینقدر غمتون بزرگه که هیچی نمی تونم بگم.چه دسته گلی بودن خواهر نازنینتون.براتون صبر از خدا می خوام.
ممنونم بیتای عزیز. امیدوارم در کنار عزیزانتون سلامت و خوش باشید