یکی از دلمشغولیهای من نگاه کردن تو سایتهایی که ساعت مارک سواچ دارن. این مارک از بس تنوع رنگ و طرح داره آدم دوست داره همه شو یک جا داشته باشه. طرحهای رنگیش که بشدت حال خوب کن و مناسب تابستان با لباسهای خنک و رنگیه. حالا من به این مارک و ساعت رو کار ندارم اما باید آفرین گفت به صاحب این برند که برای هر سلیقه ای طرح و رنگ و زیبایی رو به بازار عرضه کرده. کاش کمی سازنده های وطنی مون به نظر و سلیقه ی مردم اهمیت بدن و بهشون بهترین طرحها رو ارایه بدن.
یه کیف پول جیبی چرم خریدم از چرم مشهد. وقتی تحویلش گرفتم خواهرم گفت که این چرم مصنوعیه که و اون لحظه بود که فهمیدم تو پول ما آب هست و تو وجود برندسازای ما زیرکی.
عکس هم میگه بنده ساعت سواچ مارک دارم
اون اوایل که وبلاگ نویسی رو بورس بود و بعضی از وبلاگ ها بخاطر موضوعات شخصی نویسنده خیلی طرفدار داشت و ملت هم راه به راه کامنت و نصیحت و دلسوزی و اینا حواله ی طرف می کردن تا مثلن به باقی دوستان بلاگرشون بفهمونن که با نویسنده ی وبلاگ مورد نظر رفیق فابریک هستن، بنده یه دوستی داشتم وبلاگ نویس که گاهی اوقات درد و دل می کردیم و چند باری هم تلفنی صحبت کردیم. الغرض یکی دوبار بنده رفتم توی وبلاگی پرطرفدار که این دوست ما با نویسنده ش دوست بود و کامنت گذاشتم. تا اینکه این رفیق ما یه روز برگشت و گفت: آهای فلانی تو چرا اول وبلاگ منو نمیخونی و کامنت نمیزاری میری با دوست من دوست شدی و برای اون کامنت میزاری؟؟؟؟؟؟؟
بله این چنین بود که بنده فهمیدم دنیای مجازی برای من نون و آب نمیشه برای دوست پیدا کردن و بعد از نفوذ اینستا و تلگرام در دلهای ملت همچنان به تفریح شریف وبلاگ نویسی مشغولم و شاد و خوشحالم ازینکه وبلاگ نویسی باعث شد خیلی چیز ها یاد بگیرم و نوشتن نه تنها یه تسکین برای درد هامه بلکه یه کلاس خوب برای تجربیات منه.
پ.ن. در مورد دوستان وبلاگی استثنا هم وجود داره . مثلن من با نادیا حدود 5 ساله دوست هستم و توی خیلی مسایل با هم مشورت می کنیم و خیلی جاها به داد هم رسیدیم و خوشبختانه این حس دو طرفه ست و من به دوستی با نادیا افتخار می کنم.