ذهن زیبا

ذهن زیبا

قد وقواره آدمى به اندازه محیطی میشود که در آن رشد می کند! راه های نرفته بروید.کارای نکرده بکنید.آوازهاى نخوانده بخوانید.جاهای ندیده ببینید.توى یک برکه نه نمانید.
ذهن زیبا

ذهن زیبا

قد وقواره آدمى به اندازه محیطی میشود که در آن رشد می کند! راه های نرفته بروید.کارای نکرده بکنید.آوازهاى نخوانده بخوانید.جاهای ندیده ببینید.توى یک برکه نه نمانید.

دل نوشته

یک:

بعضی اوقات به خودم میگم من، ما، همه حق نداریم حسهای منفی و روزانه خودمون رو در مورد یه سری مسایل همه گیر اجتماعی یه جایی بنویسیم که خیلیها بهش دسترسی دارن برای خوندن. میدونید شاید یکی هنوز امیدواره، هنوز می دونه چی میخاد از زندگی، شکرگذاره و ...

دنیای آدمها را با جملات خودمون خراب نکنیم.


دو:

یه ویدیو از ابی جان به اسم مداد رنگی توسط خودش انجام شده که واکنش طرفدارانش در موقع مواجه شدن با ابی رو نشون میده. این ویدئو پر از احساس و رنگ و زندگی و البته اشک شوق هست اما یه دیدار خیلی خیلی از نظر من زیبا و دوست داشتنی اومد وقتی ابی دختر کوچولوی توی ویدئو رو بغل کرد و گفت: اینو از کجا آوردین اینقدر خوشگله؟؟؟؟؟؟" انگاری این حرفو بمن زده نمی دونم چرا ولی فکر کن شخصیتی رو که واقعن دوست داری بهت بگه خوشگل یه انرژی و اعتماد بنفس خوب به آدم تزریق میشه. سالها بگذره هیچ جمله ای ولو منفی و حال خراب کن نمی تونه شیرینی این جمله رو از ذهن و وجودت پاک کنه. من امروز وقتی این ویدئو رو دیدم فکر کردم اون دخترکم نه اینکه گفت چقدر خوشگله (اتفاقن اون خوشکلی ظاهری رو نداشت از نظر من) برای اینکه وقتی یکی رو قبول داری وقتی حتا نگاهی هم از روی محبت بهت کنه سعیت رو می کنی بهترین باشی نه برای خوشایند اون آدم بلکه برای زیباتر دیدن و متفاوت بودن تو زندگی.


سه:

نمی دونم چرا با قطعه ایران من همایون شجریان فقط گریه کردم و اشک ریختم؟؟؟؟

  

 

«ایران من»

آوازخوانی در شبم، سرچشمه‌ی خورشید تو

یار و دیار و عشق تو، سرچشمه‌ی امید تو

ای صبح فروردین من، ای تکیه‌گاه آخرین

ای کهنه سرباز زمین، جان جهان ایران‌زمین

ای در رگانم خون وطن

ای پرچمت ما را کفن

دور از تو بادا اهرمن

ایران من ایران من

ای داغدیده بازگو، بلخ و سمرقندت چه شد

صدها جفا ای مادرم دیدی و مهرت کم نشد

از خون سربازان تو، گلگون شده رویت وطن

ای سرو سبز بی‌خزان، ای مهر تو در جان و تن

ای مادرم ایران‌زمین

آغاز تو، پایان تویی

بر دشت من، باران تویی

در چشم من، تابان تویی

ایران من ایران من

آن مهر جاویدان تویی

ای در رگانم خون وطن

ای پرچمت ما را کفن

دور از تو بادا اهرمن

ایران من ایران من

در ظلمت جانکاه شب، مرغ سحر خوان منی

در حصر هم آزاده‌ای، تنها تو ایران منی

اینجا صدای روشنت در آسمان پیچیده است

گویی لبانت را خدا روز ازل بوسیده است*

ای مرغ حق در سینه‌ات

با شور خود بیداد کن

آوازخوان شب شکن

بار دگر فریاد کن

"ظلم ظالم جور صیاد

آشیانم داده بر باد

ای خدا ای فلک ای طبیعت

شام تاریک ما را سحر کن"

ای مادرم ایران زمین

آغاز تو، پایان تویی

بر دشت من، باران تویی

در چشم من، تابان تویی

ایران من ایران من

آن مهر جاویدان تویی

ای در رگانم خون وطن

ای پرچمت ما را کفن

دور از تو بادا اهرمن

ایران من ایران من

----

*این مصرع با الهام از سروده‌ای از ایرج زبردست، سروده شده است.

پوریا سوری