رییس، من رو صدا کرد و گفت: خانوم باران من میخام برم ماموریت. شما که سلیقت خوبه برو یه کادویی بگیر واسه این همکارای خارجی که هم سنتی ایران باشه هم دستی.
من بهش گفتم: به روی چشم رییس اما تو دل گفتم رییس برای اینکه یه 10 روز نبینمت حاضرم تا قله ی قاف هم برم.
رفتم فروشگاه نفیس رشت که سوغاتهای بسیار زیبایی داره. حالا من هر چی نگاه می کنم بیشتر از همه چیز خوشم میاد و بلند بلند بر هنر دستی ایرانی درود می فرستم. رییس جان جز شروط خرید هدیه، بزرگی و قیمت بالاش بود و بنده هم یه گزینه بهش اضافه کردم که تابلو نباشه چون بردنش خیلی سخته و جا گیر.
ادامه مطلب ...