ذهن زیبا

ذهن زیبا

قد وقواره آدمى به اندازه محیطی میشود که در آن رشد می کند! راه های نرفته بروید.کارای نکرده بکنید.آوازهاى نخوانده بخوانید.جاهای ندیده ببینید.توى یک برکه نه نمانید.
ذهن زیبا

ذهن زیبا

قد وقواره آدمى به اندازه محیطی میشود که در آن رشد می کند! راه های نرفته بروید.کارای نکرده بکنید.آوازهاى نخوانده بخوانید.جاهای ندیده ببینید.توى یک برکه نه نمانید.

بادبادک باز

تعریف کتاب رو خیلی شنیده بودم اما خب دست و دلم نمیرفت به خوندنش تا اینکه نادیا امسال تولدم بهمراه هدیه های دیگه، بادبادک باز رو هم هدیه داد بهم.
کتاب بشدت ترجمه ی روان و خوبی داره شاید بعلت نزدیکی زبان افغانی به فارسی باشه (هرچند نمی دونم خالد حسینی به چه زبانی نوشته کتاب رو) و اینکه داستان خیلی زیبا روایت کننده ی زندگی افغانها قبل و بعد از ورود طالبان در افغانستانه.
در ضمن اگه روحیه ی خیلی خیلی حساسی دارید این کتاب بدرد تون نمیخوره. گفته باشم حالا :)))
منم روحیه ی حساسی دارم اما کتاب رو خوندم اما دیگه نمی کشیدم فیلمش رو ببینم !!!

جرات داشته باش

من و نادیا الان تقریبن یکهفته ست داریم این کتاب رو با هم میخونیم. 5 ص 5ص میریم جلو و صبح اول وقت با هم در مورد مطالب کتاب بحث می کنیم. شاید باورتون نشه اما مثل این گروههای مشاوره که خارجی ها دارن منو نادیا هم خیلی از مسایل رو با هم بازگو کردیم و تونستیم در مورد مسایلی که اصلن نمی تونستیم  بیان کنیم، بی خجالت حرف زدیم و کلی انرژی خوب مثبت از هم گرفتیم.
بزارید یه مثالی براتون بزنم. دیروز من خیلی از دست راننده مون عصبی بودم تا جاییکه تا از سرویس پیاده شدم زنگ زدم به رییس اداری مون که این آدم جز اینکه سرویس ما باشه چرا در مورد مسایلی که مربوط بهش نیست دخالت می کنه. ایشون هم قرار شد باهاش امروز صحبت کنه و این حرفا ...
بار ها اتفاقاتی ازین دست افتاد که دندون روی جگر گذاشتم و خودم رو اذیت کردم اما به خودم گفتم بزار مطمئن بشم این رفتارش از روی عمد بوده یا نه اما دیروز که مطمئن شدم رفتاراش عمدیه زدم به سیم آخر. واقعیتش من درجه بندی آدما رو از رو شغل و تحصیلات دوست ندارم یادمه قبلن هم اینجا نوشتم اما اگه یکی رفتار نامناسب  و بی ادب باشه من سعی می کنم باهاش ارتباطی نداشته باشم و این خیلی برام مهمه آدمای دروبرم رفتار درستی داشته باشن وقتی بهشون احترام میزارم. الغرض وقتی با نادیا صحبت کردم در مورد این مسله آرومم کرد و بهم اطمینان داد کار درست رو کردم که گزارش دادم.
شب که داشتم کتاب رو مطالعه می کردم یه صفحه داشت در مورد تردید در مورد نه گفتن. ناتوانی در نه گفتن در مورد مسایلی که بهمون آسیب میزنه اما یه نه مناسب تو زمان مناسب میتونه کمک مون کنه تا هر بار تو دوراهی نمونیم و خودمون رو اذیت نکنیم. نه گفتن تمرین میخاد اونم خیلی زیاد.
خلاصه اینکه فعلن ما هم داریم تمرین می کنیم برای اینکه خودمون رو کمتر اذیت کنیم و اعتماد بنفس مون رو تقویت کنیم تا با هر بادی نلرزیم