امروز همکارم شیرینی عروسی شو آورد و اون یکی همکارم خرمای چهلم برادرش رو.
گاهی اوقات زندگی بدجور بیرحم میشه!!!!!!!!!!!
دیشب عروسی یکی از همکارام بود که نرفتم. خداییش برام سخته آدمایی رو نمی شناسم کنارشون بشینم. همکارای خانوم هم که نمیخاستن بیان هیچکدوم، تازه زنونه و مردونه هم جدا بود. خب آدم یه جایی میره باید بهش خوش بگذره دیگه نه اینکه فقط ادای دین کرده باشه. هدیه ی عروسی همکارم محفوظه وقتی اومد بهش میدم حتمن.
سر صبحی از یکی از همکارای آقا پرسیدم عروسی خوش گذشت؟ گفت آره. شما چرا نیومدی؟ شما عزا رو میری عروسی رو نمیری؟
بهش گفتم برادر من آدما تو عزاداری بیشتر به همدلی نیاز دارن وگرنه تو عروسی همه خوشن و شادن. گفت نه دیگه با این بحثا بعد کسی عروسی تون نمیادا؟
و من : ...........