ذهن زیبا

ذهن زیبا

قد وقواره آدمى به اندازه محیطی میشود که در آن رشد می کند! راه های نرفته بروید.کارای نکرده بکنید.آوازهاى نخوانده بخوانید.جاهای ندیده ببینید.توى یک برکه نه نمانید.
ذهن زیبا

ذهن زیبا

قد وقواره آدمى به اندازه محیطی میشود که در آن رشد می کند! راه های نرفته بروید.کارای نکرده بکنید.آوازهاى نخوانده بخوانید.جاهای ندیده ببینید.توى یک برکه نه نمانید.

دفترچه ممنوع

وقتی این کتاب رو شروع اونقدر ترجمه ی روان و حرفه ای داشت که نفهمیدم کی تمومش کردم. کتاب در مورد زنی به اسم والریا هست که روز تعطیلی یه دفترچه میخره و با ترس و بدون اطلاع اعضای خانواده ش اتفاقات روزمره زندگیش رو توش مینویسه. وقتی کتاب رو می خوندم شخصیتهای داستان برام خیلی ملموس و زنده بودن و به این نتیجه رسیدم مادر ها در همه جای دنیا نگرانی و دلهره های مشابهی نسبت به خانواده شون دارن.
نام کتاب: دفترچه ممنوع
نویسنده: آلبادسس پدس
مترجم: بهمن فرزانه
انتشارات: بدیهه

هدیه تولد

در آستانه ی 35 سالگی که فقط 18 روز مونده بهش نایل بشم دارم یه هدیه ی خوب برای خودم آماده می کنم. همه ی عکسهام از بچگی تا سن 34 سالگی رو چه تکی چه با عزیزانم رو دارم توی آلبوم جمع می کنم. حافظه اگه یاری کنه روز و ماه و موقعیتش رو هم پشتش می نویسم. بالاخره با اومدن دوربینهای دیجیتال فکر کنم تو خونه ی کمتر کسی آلبوم عکس پیدا بشه. هر چی هست یا همش توی گوشیه یا هارد کامپیوتر. بالاخره این هدیه ای هست میخام باهاش خودم رو سورپرایز کنم.

شما تا به حال خودتون رو سورپرایز کردید؟ اصلن به خودتون هدیه دادین؟


#موسیقی خوب گوش دهیم

#حضرت همایون شجریان

#خوب شد

از سری پستهای قدیمی وبلاگ

من به سیبی خشنودم*

سه‌شنبه 11 مهر‌ماه سال 1396 ساعت 09:30

می دانید گاهی اوقات که با زندگی چرخ می خورید، می بینید یکسری اتفاقات که دست آدمیزاد است آنقدر آدم را گیج می کند که تصمیم گیری سخت می شود. زمان فقط برای درست یا غلط ماجرا می گذرد و یکهو چشم باز می کنی و می بینی اگر آزمون و خطا صورت می گرفت حداقل می دانستی که کاری انجام داده ای نه اینکه بگذاری زمان هدر برود و تو بمانی و حوضت.

اینها را از آن جهت می گویم که آدمی باید بداند که روی کره ی زمین چند میلیارد نفری خودش در تعیین موفقیت و شکستش موثر ست حالا بماند بعضی از دستها که بعضی اوقات آدم را چند سال به عقب پرتاپ می کند.

دو روز پیش که فیلم پیانیست پولانسکی را دیدم حیرت کردم از حجم امیدواری و نیروی تخیل اشپیلمن. واقعیتش را بخواهید یکجایی از فیلم من یکی خودم را تسلیم نیرو های آلمانی می کردم اما می دیدم باز هم راهی برای او باز می شود و جان سالم به در میبرد تا 88 سالگی. تصور اینکه خانواده ات را دسته جمعی جمع کنند و ببرند در کوره ی مذاب بسوزانند آدم را دیوانه می کند، آدمها را جلوی چشمت با تیر بزنند یا بسوزانند و ... اما تو با امید پیانو زدن در تخیلت،  زندگی کنی از یک ایمان برتر از خود آدم می آید.

راههای زندگیمان را که ما را به موفقیت و خوشبختی می رساند امتحان کنیم نه آنهایی را که میان بُرند و نه به قیمت خراب کردن خانه ی دیگران که به اتکا به تمام نیروی ذهن و جسم و خیال.

هیچ چیز این زندگی تا ابد دایمی نیست جز اخلاقیات، صداقت، شرافت و انسانیت


* تیتر از سهراب سپهری بی مانند