از 13 سال و خورده ای که کارمندم تو محیط کاری، همکار آقای متشخص ندیدم که بلد باشه به همکارهای خانوم احترام بذاره. از مدیرعامل سابق و فعلی گرفته تا راننده و انتظامات و خدماتی اما یه همکار آقا از سه سال پیش به مجموعه مون اومده که خیلی محترمه. به معنای واقعی محترمه. اون احترامی رو که باید چه کلامی چه رفتاری برای خانومهای مجموعه قایله. من همیشه پشتش گفتم و جلوش هم گفتم که همکار آقا مثل ایشون نداشتیم توی این سالها.
باقی شون یا سرشون تو کون زندگی دیگرانه یا فضولی حقوق مجردهایی مثل من رو میکنن که با پولم چی میکنم. یه همکار خانوم داریم که همسرش هم توی مجموعه ست. همیشه بهش احترام میذارن. یکبار دیدم خدماتی شرکت توی فنجان براش چایی برده. یعنی من با چشمای از حدقه بیرون اومده مبهوت این حرکتش شدم. نه اینکه به این خانوم احترام بذاره ها نه چون همسر این خانوم سمت مهمی توی شرکت داره و رفته بوده اون روز تو اتاق شوهرش وخدماتی برای خود شیرینی تو فنجان چای ریخته براش برده.
از رفتار راننده و خدماتی که نگم براتون که رفتار اولیه مثل سلام کردن رو بلد نیستن که شما برید تا آخرش انگار ماها باعث شدیم شغل شون این باشه (هر شغلی برای خودش قابل احترامه و قطعن همکارهای من احترامی رو که به این ها میذارن احترام دریافت نمی کنن از بس اینها بی ادبن).
خلاصه اینکه تو سال 2024 هنوز تفکرات زن ستیزانه توی این مملکت خیلی راحت دیده میشه چون نمی دونم کدوم آشغالی اولین بار گفته مردها جنس برترن.
یه رفیقی دارم تو عکاسی باهاش آشنا شدم. همه چیز تموم و تحصیل کرده ست. یادمه ما با هم میرفتیم عکاسی شوهر عوضیش مثل کاراگاهها می اومد دنبال مون ببینه همسرش با کی رفت و آمد داره. دیگه توی این 4 سال گذشته فکر کنم تمام شجره نامه ی خانوادگی مون رو شخم زده که اجازه داده ما باهاش رفت و آمد کنیم اما دیگه اجازه نداد با گروه عکاسی مون که آقایون هم بودن بره برای تور عکاسی. چند وقت پیش که خونه شون بودم گفت شوهرش رفته تمرین تئاتر دیر تر میاد. حالا من خواستم دهانمو باز کنم یه چیزی به اون پفیوز بگم که اما به حرف شیطان گوش ندادم
اینا روشنفکرهای جامعه ی ما هستن که تو تار و پود تفکرات شون بافت سنتی شون دست نخورده باقی مونده. حالا اونی که تو رختخواب سر میبره یا با دمبل و چاقو میکشه نمی دونم چی بهشون میشه گفت.