-
پاسپورت
شنبه 20 اردیبهشتماه سال 1404 14:49
نمی دونم اینجا گفته بودم یا نه اردیبهشت 98 رفتم پاسپورت گرفتم که بتونم عید 99 برم هند که کرونا شد. همینطور 5 سال گذشت تا اینکه پاسپورته رو سفید سفید تحویل دادم به پلیس +10 برای تمدیدش. خلاصه اینکه آی ملت من پاسپورتم رو تمدید کردم. دیگه کرونا شد، جنگی در گرفت و خبرایی شد تقصیر من نیست
-
گلستان
سهشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1404 15:48
بوی بهارنارنج تمام محوطه ی شرکت رو پر کرده. هوا ملس و بشدت حس مرخصی رفتن رو داره اما بعد کار سریع باید برم باشگاه و تا از باشگاه بیرون بیام شب شده. اگه روز باشگاه نبود هر کاری داشتم کنسل میکردم میرفتم پیاده روی اما این چند روز تو خونه هم نتونستم ورزش کنم پس اولویت با ورزشه. یه سفر دو روزه داشتم به گلستان که کلی کیف...
-
قلم
چهارشنبه 27 فروردینماه سال 1404 09:43
من کلاس چهارم سه ماه تابستون رفتم خطاطی با قلم. خط تحریریم خوب شد تا اینکه دو سه باری چند جلسه رفتم دوباره خطاطی اما چون نمی رسیدم تمرین کنم و استادش هم پرچانه بود نرسیدم ادامه بدم. توی هدفهای تولدم خطاطی هم بود. بالاخره یه مدرس آشنای قدیمی کاربلد رو که میشناختم تو کلاسش به هوای خط تحریری ثبت نام کردم. مدرس بهم گفت...
-
نعمت زندگی
پنجشنبه 21 فروردینماه سال 1404 09:06
عمیقن قلبن شدیدن پیشنهاد میکنم حتا اگر دوستانی که باهاشون وقت میگذرونید، با خانواده بهتون خوش میگذره، در کنار تمام مشغله هایی که دارید، ( اگه تایم آزاد د ارید اما اونو صرف غیبت با دیگران علیه دیگران می کنید) وارد گروههای ورزشی، هنری و ... بشید و یه مهارتی یاد بگیرید. نه برای اینکه بعد توی گروه خودتون رو با وضع زندگی...
-
1404
یکشنبه 17 فروردینماه سال 1404 09:22
سال پیش رو مبارک همگی پر از اتفاقات قشنگ ریز و درشت شادی های دسته جمعی . . . سال گذشته از نظر کاری برای منو همکارام سال خیلی سخت و طاقت فرسایی بود. قطعی های برق عملن ما رو از زندگی کردن انداخته بود و فقط می اومدیم سرکار اونم ساعتهای طولانی. امروز که سوار سرویس شدم و دیدم هوا روشنه کلی حالم خوب بود. من عاشق نورم. نور و...
-
این رو ز ها
یکشنبه 21 بهمنماه سال 1403 10:49
رشت این چند روز آب و هوای دگرگونی داشته باران بارید، سیل برده بالا شهر رو یکم برف میاد یکم بارون میاد اصلن شده یه وضع ناجوری. همیجوریش یکم بارون می اومد وضعیت خیابانها افتضاح میشد خصوصن اینکه الان مدتهاست غروب معابر هم تاریکه. امروز صبح یه وضعیت ترسناکی بود. هوا سرد و برفی و بارونی بود، تاریک و همه جا هم ساکت مسوولین...
-
خاطرات یک حلزون
پنجشنبه 29 آذرماه سال 1403 15:17
تونستید این انیمه رو ببنین. خیلی قشنگه. دیالوگهای درجه یکی داره. راستی مناسب بچه ها نیست.
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 19 آذرماه سال 1403 15:13
چقدر این تصاویر سوریه وحشتناکه خاورمیانه ی بی پدر چی بلایی سر ملتش آورده نفس آدم بند میاد
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 13 آذرماه سال 1403 10:55
اینو یکی پیام داده بهم تو وبلاگ که من فقط میتونم بهش بگم "گمج" امروز به وبلاگتون سر زدم. نوشته هاتون مثل ایران، ماتم زده و بد بود. کلی انرژی منفی گرفتم. آدمایی مثل شما باعث ماتم زده شدن ایران شدن! عمرا دیگه بیام اینجا. یه عق بزرگ رو نوشته هاتون! و اینکه حواله ش بدم به سخنان محمد مختاری (البته اگه مغزش گنجایش...
-
تنها شکستی بیهوده است که فاقد ارزش باشه
یکشنبه 11 آذرماه سال 1403 15:29
امروز یه ویدئوی کوتاه دیدم از عباس معروفی از زمان بیماریش.نحیف و کوچک جثه شده بود اما قوی حرف میزد و جملات زیبا میگفت. میگفت یه جمله ای دارم که خودم خیلی دوسش دارم و بهش اعتقاد دارم: "تنها شکستی بیهوده است که فاقد ارزش باشه" اما مهمه آدم کجا باشه و چه فکر میکنه. میدونم معروفی در بستر بیماری و سرطان باز هم...
-
دوست داشتن واقعی
چهارشنبه 7 آذرماه سال 1403 11:23
من معمولن تو گوشیم برای مواقعی که حوصله ی خودم و اطرافیان یا حتا دیدن فیلمهای عمیق که نیاز به تمرکز داشتن داره رو ندارم، س ریال و فیلمهای سرگرم کننده و خنده دار و عاشقانه دارم. دارم یه سریال کره ای میبینم به اسم در همسایگی عشق. دختره وقتی از آمریکا میاد و خانواده ش وقتی متوجه میشن تنهایی چه باری به دوش کشیده همه شروع...
-
از رنجی که میبریم
سهشنبه 29 آبانماه سال 1403 11:05
از 13 سال و خورده ای که کارمندم تو محیط کاری، همکار آقای متشخص ندیدم که بلد باشه به همکارهای خانوم احترام بذاره. از مدیرعامل سابق و فعلی گرفته تا راننده و انتظامات و خدماتی اما یه همکار آقا از سه سال پیش به مجموعه مون اومده که خیلی محترمه. به معنای واقعی محترمه. اون احترامی رو که باید چه کلامی چه رفتاری برای خانومهای...
-
زن
سهشنبه 22 آبانماه سال 1403 11:28
* من آدمهای با انگیزه و امیدوار و پرتلاش رو خیلی دوست دارم و بهشون خیلی احترام میذارم. آدمهای مزخرف و سختی های زندگی رو خرد میکنن تا به نتیجه برسن. ** جدای از بحث قوانین آشغالی مملکت بعضیها عجب روان ناسالمی میتونن داشته باشن که به راحتی نزدیک ترین شخص زندگی شون رو سلاخی کنن. مسله ی زن کشی چقدر عادی شده توی این مملکت....
-
کویر
شنبه 19 آبانماه سال 1403 13:45
خوشحالم بعد سه سال رفتم کویر به ولله دوباره یکی بیاد بگه بیا بریم کویر حتمن میرم باهاش چه لوکیشینهایی برای عکاسی داره نگم براتون
-
اندوهت را بتکان
سهشنبه 15 آبانماه سال 1403 10:55
اندوهت را بتکان جهان منتظر نمی ماند حالت خوب شود. ساعت یکربع به 5 صبح اسنپ گرفتم که برم به بچه ها برسم . قبلش یه کاتر گذاشتم توی جیبم. حقیقتن اون وقت صبح که هوا تاریک و بارونی بود ترسیدم خصوصن اینکه اسنپیها تازه یاد گرفتن ازت اجازه میگیرن که لغو سفر بزنیم تا مالیات ندیم. نشستم تو ماشین و یه آقای جوان بود که یکم از...
-
عدالت یا کشک؟
یکشنبه 13 آبانماه سال 1403 13:27
دارم سند میزنم برای تسویه میبینم توش زده 400 تومن دسته گل برای عروسی فلانی،2میلیون و پونصد تاج گل برای ختم پدر فلان مهندس. آدم حالش بهم میخوره از اینهمه تضاد توی انسانیت. من اعتقاد دارم هر پولی که برای خوشحالی خرج بشه ارزشمنده چون لبخندی به لب میاره، دلی شاد میشه، خاطره ای یادگار می مونه و ... راست میگن دنیا جای...
-
احترام
شنبه 12 آبانماه سال 1403 11:16
توی این نه ماه که رژیم و ورزش جز اصلی زندگیم شده یه نکته ی خیلی مهم رو متوجه شدم که بدن و جسمم خیلی باارزش هستن که هر غذا و خوراکی رو نخورم و به بدنم احترام بگذارم. درست مثل روح و روان آدم که اجازه ی ورود هر کسی رو به حریم مون ندیم تا حضورش باعث آزار روان مون بشه. این عکس مربوط به هفته ی گذشته در ارتفاعات ماسوله ست که...
-
واقعیت
یکشنبه 6 آبانماه سال 1403 14:09
آدمها رو از احترام گذاشتن دوست داشتن رفیق بودن به خودمون پشیمان نکنیم.
-
برف
پنجشنبه 3 آبانماه سال 1403 15:34
*فردا باید برم کوه به احتمال زیاد مسیر برفیه شاید حتا قله هم برفی باشه و برنامه صعود به یه قله ی دیگه باشه. برای نیمه ی دوم آبان برنامه ی سفر به کویر دارم و ازین بابت بسیار خوشحالم چون هم میشه عکسهای خوبی ثبت کرد تو کویر و هم با دوستهای کوهنوردیم دارم این برنامه رو میرم. سه سال بود دلم میخواست برم کویر و هی نمیشد....
-
کیک محبوب من
سهشنبه 1 آبانماه سال 1403 13:30
* تا حالا براتون پیش اومده یه بغضی گلوتون رو بگیره و تا چند روز بمونه و اشکه نتونه سرایز بشه و تو همون بغض باقی بمونه و قلبتون رو درد بیاره؟ من از شنبه اینطوری بودم. همش فکر میکنم دلیل این بغض مربوط به فلان مسله ست یا بیسار مسله نمی دونم که نمی دونم. **دیشب که کیک محبوب من رو دیدم به این فکر کردم چقدر زندگی ما...
-
چشم قشنگ
سهشنبه 24 مهرماه سال 1403 12:39
به سپیده میگم چشمات چقدر خوشرنگه کُرررررر. لنز گذاشتی؟ میگه نه یهو متین و سپیده با هم میگن چشمای تو هم خوشرنگه من کیف میکنم خیلی بهشون میگم تا حالا دو نفر این حرف رو بهم زدن که کلی ذوق کردم. یکی نیره بوده و یکی یه پسره که میشناختمش که فکر میکنم از من خوشش می اومد من عاشق چشمهای رنگی هستم.یه حسادتی بهشون دارم وقتی...
-
خستگی
پنجشنبه 19 مهرماه سال 1403 15:09
روز تولدم میخواستم مرخصی بگیرم اما نشد. اومدم سرکار بعدش باشگاه بعدش کارهای دیگه ساعت شد 11 شب که مثلن رفتم بخوابم اما تا12 و خورده ای وول خوردم تو جام. سال بعد اگه پول کافی داشتم اون مدلی که دلم میخاد تولدم رو میگیرم. والا خستگی و بیخوابی تو تنم مونده. فردا هم باید برم کوه. سختمه چیزی درست کنم برای ساندویچ.به سرم زده...
-
تولد
سهشنبه 17 مهرماه سال 1403 11:27
روز تولد روز عجیبیه. بعضی آدمها رو که اصلن باورت نمیشه بهت تبریک بگن، زنگ میزنن یا پیام میدن همون روز و این خیلی جالبه اما اونهایی که از کله ی سحر منتظر تماس شونی تا غروب پیداشون نمیشه. به قول نیره یه حرف خیلی جالب داره که میگه به درجه ای از عرفان رسیدم که تبریک نگفتن آدمها دیگه اذیتم نمی کنه. شاید تا پارسال برام خیلی...
-
yolo
یکشنبه 15 مهرماه سال 1403 10:18
چند وقت پیش این فیلم رو دیدم: yolo این فیلم چینی اقتباس از فیلم فیلم ژاپنی عشق صدینی هست. داستان تلاش زنیه که در ده سال گذشته جز خوردن و خوابیدن کار دیگه ای انجام نداده اما با یک اتفاق زندگیش دگرگون میشه و ارزش زندگی کردن براش معنا پیدا میکنه. من تلاش آدمها با وجود محدودیتها و محرومیتها رو برای رسیدن به بهترین ورژن...
-
پاییز دلربا
چهارشنبه 11 مهرماه سال 1403 15:14
* 250 گرم خرما خشک خریدم خیلی اعلاست. خداییش دوست دارم همش چایی بخورم. با توجه به کم خونی و رژیم از خوردن چای زیاد بهمراه خرمای زیاد خودداری میکنم.(روزی فقط 4 تا خرما می تونم بخورم) خلاصه اینکه خویشتنداری پیشه میکنم. **یه دوستی داشتم تو همین وبلاگ باهاش دوست شدم. همشهری هم بود. سالها کوه میرفت و وقتی دوره ی راهنمای...
-
مامان
سهشنبه 10 مهرماه سال 1403 15:26
*امروز تولد مامانه. اگه عمرش به دنیا بود 65 ساله میشد. من خیلی به خودم افتخار میکنم که دخترش هستم. قطعن اگه بود دست اندازهای زندگی کمی برای ما بچه هاش ملایم تر میشد. گاهی فکر میکنم دوربین به دست گرفتن رو از مامان به یادگار دارم. همیشه دوربینش رو پر فیلم می کرد و برای ما بچه ها عکس می گرفت. نمی دونم چرا تو عکسهای خودش...
-
مهرماه عزیز من
دوشنبه 9 مهرماه سال 1403 09:30
* مهرماه برای من یه ماه دوست داشتنی و بی نظیره چون هم ماه تولدمه و اینکه میشه هم لذت برد از هوا و هم از طبیعت برای عکاسی. برای تولد 40 سالگیم یه لیست بلند بالا نوشتم از برنامه های یکساله ای که باید اجرا کنم.خوشبختانه خیلی ها تیک خورد و اونهایی که تیک نخورد سفرهایی بود که نتونستم برم. دلیلیش هم نداشتن بودجه کافی بود....
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 4 مردادماه سال 1403 08:48
چرا هیشکی از زندگیش راضی نیست؟
-
خاطرات یک دارو ساز
پنجشنبه 31 خردادماه سال 1403 15:52
یه انیمه بی نهایت زیبا فصل اول 24 قسمت هر قسمت هم تقریبن 22 دقیقه ست تمدید شده برای فصل دوم
-
کاهش وزن دوست داشتنی
چهارشنبه 16 خردادماه سال 1403 13:49
قبل اینکه برم قشم (آذر 1402) خونه ی یکی از دوستامون مهمونی بودیم که از دوست مشترک مون پرسیدیم چی شد رفتی دکتر تغذیه. اونم گفت دیگه خیلی اضافه وزن پیدا کرده بود و عروسی هم داشتن برای همین عزمش رو جزم کرد و از نتیجه خیلی راضی بود. به ما دو نفر هم پیشنهادداد که بریم پیش دکتر تغذیه ش.خلاصه اینکه 3 بهمن رفتم پیش دکتر تغذیه...