ذهن زیبا

ذهن زیبا

قد وقواره آدمى به اندازه محیطی میشود که در آن رشد می کند! راه های نرفته بروید.کارای نکرده بکنید.آوازهاى نخوانده بخوانید.جاهای ندیده ببینید.توى یک برکه نه نمانید.
ذهن زیبا

ذهن زیبا

قد وقواره آدمى به اندازه محیطی میشود که در آن رشد می کند! راه های نرفته بروید.کارای نکرده بکنید.آوازهاى نخوانده بخوانید.جاهای ندیده ببینید.توى یک برکه نه نمانید.

ما به اندازه هم سهم ز دریا بردیم

خوش به حال من ودریا و غروب و خورشید
و چه بی ذوق جهانی که مرا با تو ندید
رشته ای جنس همان رشته که بر گردن توست
چه سروقت مرا هم به سر وعده کشید
به کف و ماسه که نایابترین مرجان ها
تپش تبزده نبض مرا می فهمید
آسمان روشنی اش را همه بر چشم تو داد
مثل خورشید که خود را به دل من بخشید
ما به اندازه هم سهم ز دریا بردیم
هیچکس مثل تو و من به تفاهم نرسید
خواستی شعر بخوانم دهنم شیرین شد
ماه طعم غزلم را ز نگاه تو چشید
منکه حتی پی پژوک خودم می گردم
آخرین زمزمه ام را همه شهر شنید
"محمد علی بهمنی"


دی ماه هم تمام شد و تا دی ماه سال آینده کسی نمی داند کجای این کره خاکی ایستاده. پس تا هستیم زندگی کنیم، آزاد و آرام و شاد

یادتان جادودانه خواهد ماند

غروب 5 شنبه که میشود دلم هوای عزیزانم را می کند. عزیزانی که باید رفت به دیدارشان و فاتحه خاند بر روی یک تکه از سنگ. شمعی روشن کرد برایشان و با شیشه ای گلاب معطر کرد خانه ی ابدی شان را.
و میراث من از آنها تمام خاطراتی ست که در دلم احساس و در ذهنم مرور می کنم...
غروب 5 شنبه عزیزانمان چشم براه میهمانان شان هستند. منتظر شان نگذاریم. روحشان قرین آرامش باد...
فاتحه ام را نثار می کنم به:
عزیزان در گذشته ام که عجیب جایشان خالی ست
شهناز عزیز
که ناباورانه پر کشید بی آنکه لباس سپید عروسی را بر تن کند
غزل زیبارویم
که یادش با من همواره باقیست
حشمت الله اسحاقی
که مامان ناهید و بابک و مریم و نرگس را تنها گذاشت
و همه درگذشتگان دوستان حقیقی و مجازیم



ادامه مطلب ...

ویروس روح

یکدانه بیسکوییت Hi Bye  را فرو می برم در استکان چای تا نرم شود. همیشه عادت به این کار دارم و لذتی که در آن لحظه از انداختن بیسکوییت در دهان دارم با هیچ چیز عوض نمی کنم.

باز هم سرما خورده ام. این روز ها به هر کس می رسم یک فین فینی می کند و یک سرفه ای حواله مان می دهد. مثلن آنهفته این آقای خدماتی شرکتمان چنان تمارض می کرد در سرماخوردگی انگاری آرپی جی 7 خورده باشد و وقتی عطسه و سرفه می کرد دریغ از گرفتن دستمال یا دستش در جلوی دهانش. چند بار آمدم به او بگویم برادر من در کتاب کلاس چهارم به ما یاد داده اند وقتی سرما خورده اید برای جلوگیری از پخش ویروس حتمن جلوی دهانتان را بگیرید. والا بخدا

 

ادامه مطلب ...

تسلیت

دوست خوبم، برادر مهربانم، بابک اسحاقی عزیز

میخاهم بدانی بعضی از دردها مشترکند که یارای گفتنشان نیست...

قهرمان زندگیت اگر چه از امروز دیگر در کنارت نیست اما قهرمان بودن را حتمن به تو آموخت تا به مانی ات نیز بیاموزی.

روحش قرین آرامش باد.