هفت صبح که از در خونه میام بیرون، هوا کلن شَبه. الان چند روزِ که هوا بشدت مه گرفته ست. تا ساعت 9/5- 10 بارون ریز ریزِ می باره، از ده به بعد آفتابی و دلنشین میشه. به قول همکارمون هوا بهشتی میشه ...
خاستم بهش بگم: والا ما که بهشت رو ندیدیم اما ما تو این مواقع میگیم هوا بشدت دو نفره ست.
مکس امینی شومن ایرانی هفته ی پیش پدرش رو به خاطر بیماری ALS از دست داد. آقای امینی که 4 سال به این بیماری مبتلا بود بعد از مشقت و درد های فراوان با این دنیا وداع کرد. مکس امینی عنوان میکنه: پدرم در روز های آخر عمرش درد خیلی زیادی رو تحمل می کرد و راضی به این همه درد نبود اما خوشحالم که در روز های آخر تمام برنامه هامو کنسل کردم و همه ی وقتم رو کنار پدرم گذروندم....
روحش شاد
دوباره باشگاه رفتن رو شروع کردم. ایندفعه ایروبیک فان ثبت نام کردم که بیشتر حرکاتش همراه با رقصِ. اصلن وقتی دیروز خانوم مربی با بایلاندو بهمون تمرین رقص داد کلی ذوق کردم. با خودم عهد بستم کامل یاد بگیرمش. بعد از تمام شدن کلاس مربی بهم گفت بیا وزنت کنم. وقتی وزنم رو دیدم یه جیغ بلند کشیدم که همه بچه ها دورم جمع شدند. من سه کیلو کم کردم. اینقده خوشحالم. اگه برگردم به وزن ایده آلم یعنی 57 کیلو، محشر میشه.
برف ها کم کم آب می شود
شب ذره ذره آفتاب می شود
و دعای هر کسی رفته رفته توی راه مستجاب می شود.
"عرفان نظر آهاری"
بشدت اعتقاد دارم ادب رو تو هیچ مغازه ای نمی فروشن. این روز ها آدم هایی رو می بینم که فقیرند از کوچکترین آداب اولیه ی معاشرت. وقتی باهاشون دمخور میشم بعضی از حرکات و حرفهاشون آزارم میده. بنا به واسطه ی همکار بودن مجبورم هر روز باهاشون سرو کله بزنم. اصلن دنیایی که زندگی می کنم همه مدل آدم داره و من هر روز تمرین می کنم از کلامشون، برخودشون و ... ناراحت نشم اما بعضیها تیر خلاص رو می زنن دیگه ...
وقتی بغض راه گلوی آدم رو میگیره و آدمی جرات نداره با کسی درد دل کنه و داره به حد انفجار میرسه، اونوقته که یه سرپوش میزاره سر تمام بغضها و غصه ها و دل نگرانیها. خودش رو بی خیال نشون میده که اتفاقات براش مهم نیست اما فقط خدا میدونه که چه زمانی همون آدم مثه زودپز های قدیمی سوت جوشش به صدا در بیاد...
گاهی اوقات هم سعی می کنه اتفاقات رو بهم ربط بده و یه معادله ی ترو تمیز از دلش بیرون بیاره اما خدا نکنه روزی معادلاتش جواب نداشته باشه ...
کجای تاریخ تعقل را جا گذاشتیم؟ / ادامه