اون اوایل که وبلاگ نویسی رو بورس بود و بعضی از وبلاگ ها بخاطر موضوعات شخصی نویسنده خیلی طرفدار داشت و ملت هم راه به راه کامنت و نصیحت و دلسوزی و اینا حواله ی طرف می کردن تا مثلن به باقی دوستان بلاگرشون بفهمونن که با نویسنده ی وبلاگ مورد نظر رفیق فابریک هستن، بنده یه دوستی داشتم وبلاگ نویس که گاهی اوقات درد و دل می کردیم و چند باری هم تلفنی صحبت کردیم. الغرض یکی دوبار بنده رفتم توی وبلاگی پرطرفدار که این دوست ما با نویسنده ش دوست بود و کامنت گذاشتم. تا اینکه این رفیق ما یه روز برگشت و گفت: آهای فلانی تو چرا اول وبلاگ منو نمیخونی و کامنت نمیزاری میری با دوست من دوست شدی و برای اون کامنت میزاری؟؟؟؟؟؟؟
بله این چنین بود که بنده فهمیدم دنیای مجازی برای من نون و آب نمیشه برای دوست پیدا کردن و بعد از نفوذ اینستا و تلگرام در دلهای ملت همچنان به تفریح شریف وبلاگ نویسی مشغولم و شاد و خوشحالم ازینکه وبلاگ نویسی باعث شد خیلی چیز ها یاد بگیرم و نوشتن نه تنها یه تسکین برای درد هامه بلکه یه کلاس خوب برای تجربیات منه.
پ.ن. در مورد دوستان وبلاگی استثنا هم وجود داره . مثلن من با نادیا حدود 5 ساله دوست هستم و توی خیلی مسایل با هم مشورت می کنیم و خیلی جاها به داد هم رسیدیم و خوشبختانه این حس دو طرفه ست و من به دوستی با نادیا افتخار می کنم.
زمان پاشو گذاشته رو گازُ بی وقفه داره میره و وقتی نگاه می کنیم می بینیم شنبه شده جمعه، اول ماه شده آخر ماه، سال هم به انتها رسیده. امروز که تقویم رو نگاه کردم دیدم نوشته: مانده سال 108 روز. این یعنی اتفاقات زیادی قراره توی این سه ماه و چند روز برای روح و روان و جسم و زندگی مون بیفته پس با هر امکاناتی که در دست مون هست تلاش کنیم برای بهتر شدن و بزرگ شدن و ماندگار شدن برای خودمون و زندگی مون که قطعن بازتابش برای اطرافیان مون هم قابل لمسِ.
پ.ن.1: من همیشه اعتقاد دارم هزاری کتاب بخونی و فیلم و سریال ببینی و با بزرگا نشست و برخاست کنی به پای سفر کردن نمیرسه. خصوصن اینکه به سفر درونی منجر بشه. آدمایی مثل س.آ وقتی با پول باباشون هر کاری دلشون میخاد می کنن و بعد میشن رایزن فرهنگی یه مملکت ارزش آدمایی مثل علیرضا کریمی رو میارن پایین که با تلاش و پشتکار خودشون باید ببازن.
پ.ن.2: قرعه کشی دیروز جدای همه ی اتفاقاتش برای من یه خاطره خوب از سالایی که طرفدار چند آتیشه فوتبال و تیم ایتالیا بودم رو زنده کرد. فابیو کاناوارو با اون تیپ هنوز جذابیتش رو حفظ کرده بود و هر بار که تلویزیون نشونش می داد یه "خوشتیب" بلند حواله ش می کردم.
پ.ن.3: دقیقن اون وسط جمله ی " ایشالا که عربستان اوت شه" بعد از بیرون اومدن اسم عربستان تو گروه روسیه نمی دونم چی بود که از دهن فردوسی پور در اومد.