بعد از دو هفته

خیلی مدته اینجا ننوشتم تقریبن دو هفته میشه و نگاه می کنم به مدیریت وبلاگ می بینم چقدر نوشته در چرکنویس دارم که در مورد موضوعات مختلف نوشتم اما منتشر نکردم، نمی دونم چرا...

توی این دو ماه و خورده ای که از سال گذشته اصلن کتاب نخوندم، چند تا فیلم 2017 دیدم اما اصلن به دلم ننشست برخلاف فیلمهای 2016 که خیلی هاشون واقعی و با فیلمنامه های قوی بودن اما 2017 سال فیلمی خوب من نبود. شنیده بودم خوک مانی حقیقی سینمای محدودی بهش اختصاص داده شده تو تهران برای همین تا تو رشت اکران شد رفتم دیدم و لذت برم ازین فیلم خوش ساخت که فرهنگ آشفته ی جامعه ی ایرانی رو با زبان صدا و تصویر به خوبی به اجرا در آورده.

این چند روز تعطیلات رو هم دو سه روزش مریض بود و از خونه بیرون نرفتم. بی حالی یه طرف شلوغی شهر بخاطر مسافر از طرف دیگه عزم منو برای موندن توی خونه استوارتر کرد تا با قلبی مطمئن در منزل بمونم و ناهار و شام بپزم. امروز هم اومدم سر کار هوا آفتابی با باد سرد حتا از درجه ی کولر اتاقم هم سردتره با درد معده نشستم دارم پست میزارم.

تو یه روز هم دستبد نازنینم پاره شد هم گلس موبایلم دوباره شکست و ضربه مالی بهم وارد کرد توی این آشفته بازار هردمبیلی که هر کی یه قیمتی از خودش در میاره و به آدم میگه.

آهان اینو یادم رفت بگم طی دو ماه گذشته که خرید اینترنتی انجام دادم از بامیلو و باهوک از هر دو تا ناراضی هستم و به خودشون هم ایمیل زدم که دیگه ازشون خرید نمی کنم. از اولی کتانی خریدم که بعد از بامبولهای زیاد در نهایت کتانی رو اشتباه فرستاد و از دومی کتاب خریدم که کتابا با جلدی کثیف و ضربه خورده تحویل من داده شدن. میخام بگم مشتری مداری تو دنیا حرف اول رو میزنه اما توی مملکت ما اعتماد دزدی مقوله ایه که خیلی ها توش پیشرفت محسوسی داشتن.

درسهای زندگی

یک: ناصر ملک مطیعی

اونهایی که عکس یادگاری با مرحوم ملک مطیعی دارن که هیچ، از دیشب و صبح دارن تو اینستاگرام عکساشون رو، رو می کنن. خب می دونید که ما جماعتی هستیم از خودمون باید یه سندی برای اثبات کار هایی که کردیم داشته باشیم و گرنه با جماعتی که به جون مصدق افتاد و خدماتش رو فراموش کرد نمیشه معامله ی معرفت داشت. اما اونهایی که این سالها اجازه ی کار کردن بهش رو ندادن برن یه نگاهی به زندگی خودشون بندازن ببینن که همیشه بچه ی پیغمبر بودن یا نه؟ روحش شاد یادش در دل مردم باقی هست و خواهد موند.هنرمند واقعی با هنرش در ذهن ها جاودانه ست و اون کسی باید از مرگ بترسه که میدونه لعن و نفرین یه ملتی پشتشه با هر بار اومدن اسمش.

دو: بنفشه

همکارم یه گلدون کوچیک بنفشه آفریقایی برام آورده تا گل دیدنش رو به چشم ببینم. خب من تا حالا فقط کاکتوس داشتم و خیلی هم پرورش شون رو دوست دارم اما فکر می کنم بنفشه هم باید تجربه جالبی باشه پرورشش. اطلاعات زیادی در موردش نداشتم تا اینکه کمی که سرچ کردم دیدم آب دادن از بالا باعث میشه گل بسوزه باید توی ظرف زیز گلدانش آب ریخت تا از اون طریق آبیاری بشه. باید بلد بود هر گلی چطور پرورش پیدا می کنه. آزمون و خطا داره، بالا و پایین داره، دانش میخاد. محافظت میخاد. رابطه ها هم همینطورن و اینکه ....

سه: سرویس کولر

اومدن محل کارم و کولر اتاقم رو سرویس کردن. الان باده ش اینقدر زیاده که روی 26 هر چی کاغذ رو میزم هست رو پرت می کنه پایین تا این حد. سرویس خیلی براش واجب بود تا جاییکه متوجه شدن گاز پکیجش هم تموم شده و باید تعویض بشه. می دونید مغز هم گاهی به سرویس نیاز داره. خالی کردن اتفاقات و خیالهای واهی، اتفاقاتی که قرار نیست به بدترین شکل رخ بده یا اصلن رخ بده. زندگی دور و برمون پره از این دست سرویس کردنها ...