ذهن زیبا

ذهن زیبا

قد وقواره آدمى به اندازه محیطی میشود که در آن رشد می کند! راه های نرفته بروید.کارای نکرده بکنید.آوازهاى نخوانده بخوانید.جاهای ندیده ببینید.توى یک برکه نه نمانید.
ذهن زیبا

ذهن زیبا

قد وقواره آدمى به اندازه محیطی میشود که در آن رشد می کند! راه های نرفته بروید.کارای نکرده بکنید.آوازهاى نخوانده بخوانید.جاهای ندیده ببینید.توى یک برکه نه نمانید.

بی شرفی همراه با رذالت

امروز باهام تماس گرفتن گفتن از مخابرات تماس میگیریم با توجه به اینکه تعرفه مکالمه رفته بالا و مسیج هم گرون شده میخاییم براتون سیمکارت کشوری و بین المللی صادر کنیم. یه سیمکارت رایتل رایگان هم بهمراه سیمکارت همراه اول بهتون داده میشه. آدرس تون رو بدید موقع دریافت سیمکارت همراه اول مبلغ 36000 تومن هم به مامور پست بدید. من گفتم خب می رم از نمایندگی میگیرم گفت باید اونموقع 45000 تومن واریز کنی. منم آدرس رو دادم اما دو به شک بودم. زنگ زدم نمایندگی همراه اول توی رشت گفتن خانوم اینا کلاهبردارن ما بار ها به مشترکان مون اعلام کردیم اما بازم ملت گول این متقلب ها رو میخورن. کلی تشکر کردم و زنگ زدم به مخابرات تقلبیه و گفتم خانوم من الان زنگ زدم نمایندگی بمن گفت شما کارتون قانونی نیست. گفت خانوم شما به نمایندگی زنگ زدید من از مخابرات تماس گرفتم گفتم لطفن سیمکارت رو برای من نفرستید و قطع کردم.

اینو اینجا نوشتم که اگر مورد مشابه ای براتون پیش اومد در جریان باشید که مخابرات اینهمه هزینه نمی کنه تا به تک تک دارندگان سیمکارت همراه اول زنگ بزنه بلکه یه مسیج فله ای از همونا که عیدا برای تبریک میفرسته به مشترکانش میزنه.


روز به روز ملت دارن دزد تر و دروغگو تر میشن و وقاحت و زشتی این کار اصلن بی معنیه براشون.


بچه خدا رو شکری خوب شده و سرطانش از بین رفته بعد بچه و باباشو میاری جلوی تلویزیون که خزعبل ببافه و ملت هم پول واریز می کنن برای درمان بچه. وای که چقدر بی شرفن بعضی ها که از سادگی و ناآگاهی و حماقت دیگران دکان باز کردن برای خودشون.(حتمن ماجرای اون آقایی رو که تلویزیون باهاش مصاحبه کرده که دلار ارزون شده داروی بچه مو میتونم ارزون تر بخرم رو دیدین که بعد علی ضیا دعوتش کرده تلویزیون و ملت هم دلشون سوخته پول واریز کردن برای خرید دارو ها اما موسسه محک نامه زده که این پسر تو سال 95 درمان شده و دیگه نیاز به دارو نداره. (برید تو صفحه اینستاگرام موسسه محک) آقای علی ضیا نیازی به این دروغگویی ها نبود و ...)


من وبلاگدار و کانالدار، شمای سایتدار و اینستاگرام دار و ... هر چی رو که می نویسیم و بولدش می کنیم و خودمون رو پاک و روشنفکر می دونیم حتا اگه سر سوزنی بهش عمل کنیم مملکت جای قشنگ تری برای زندگی میشه اونقدر که میشه بی ترس نفس کشید و اعتماد کرد ...

سیمین غانم

گل گلدون سیمین غانم بدون اینکه بدونم چرا یه احساس خوبی رو بهم میده برای همین تصمیم گرفتم این بار کنسرتش رو از دست ندم. با توجه به اینکه ما بچه شهرستانیها از امکانات محرومیم و توی پایتخت کلیه ی مراکز فرهنگی دایره برای همون برای کنسرت باید بیام تهران.

دردسرتون ندم که برای دوم آذر جمعه بلیط خریدم بیام برای کنسرت بالکن رو هم خریدم یه ردیف سه تایی چون تنها بودم همش تو انتخاب صندلی معضب بودم که نکنه یه آقا پیشم بشینه (من با آقایون مشکل ندارم ولی سینما و تئاتر از نظر من طبیعیه تنها اومدن ولی کنسرت خدایی خیلی ضایع است آدم تنها بیاد. شاید من اینطور فکر می کنم). بلیط اینترنتی رو خریدم و پرینت گرفتم و دیدم تو توضیحاتش نوشته از گرفتن فیلم و عکس خودداری شود که یهو یادم اومد آهان کنسرت فقط برای بانوان انجام میشه :))))

مرگ بر آمریکا


و این 17 مهر آفتابی

قبل تر ها تولد و تولد بازی خیلی برام مهم بود، خیلی مهم بود دوستام به یادم باشن، خانواده م برام هدیه بخرن، تولد داشته باشم و کادو بگیرم اما توی این چند سال یاد گرفتم منتظر نمونم کسی بیاد و خوشحالم کنه خصوصن اگه مرگ هم تکونی بهت داد باشه و چشیده باشی فقط مرگه که می تونه یه زندگی رو تعطیل کنه با هزار تا کار های کرده و نکرده.

امروز توی این 17 مهر زیبای آفتابی وارد 35 سالگی شدم. خوشحالم ازینکه توی یک سال گذشته کار هایی که رو دوست داشتم انجام دادم، کلاسهایی رو که خواستم رفتم، کتابهایی که دوست داشتم خوندم، تئاتر ها (تئاتر آخری که رفتم سه نفر بازی میکردن فقط یکی شون دیالوگ میگفت از بس هم بد بازی می کرد، 5 دقیقه ی آخر من افتادم تو دور خندیدن لامصب قطع هم نمیشد ملت همه میخکوب من در حال خنده. شانسی که آوردم ردیف آخر بودم کسی منو نمیدید )و فیلم ها و سریال های مورد علاقه م رو دیدم (سریال کره ای دیدم. چقدر هم خوب و پر از رنگن این کره ای ها).وسایل مورد نیازی که دلم میخاست خریدم (بالاخره از نوین چرم اون بوت خوشگله رو که دوسال بود میخاستم بخرم رو خریدم ) سرافون هایی که دوست داشتم رو دوختم که حتا یکی شون رو تو کنسرت میلاد درخشانی جانم پوشیدم.

بله دیگه زندگیه با هزار تا اتفاق با خوشی و ناخوشی، با دعوا و قهر و آشتی ،با پیروزی و موفقیت و شکست، با رفیق و نارفیق و  ...

میلادم رو از وبلاگم به خودم و خوانندگان 17 مهری  و مهر ماهی این وبلاگ تبریک می گم. باشد که زندگی هماره روی خوشش را به ما نشان دهد.


پ.ن: گلی جان ترقی  هم زاده 17 مهر است. میلاد شان خجسته.سایه شان بالای سر ادبیات ایران