پاییز دلربا

*250 گرم خرما خشک خریدم خیلی اعلاست. خداییش دوست دارم همش چایی بخورم.

با توجه به کم خونی و رژیم از خوردن چای زیاد بهمراه خرمای زیاد خودداری میکنم.(روزی فقط 4 تا خرما می تونم بخورم)

خلاصه اینکه خویشتنداری پیشه میکنم.

**یه دوستی داشتم تو همین وبلاگ باهاش دوست شدم. همشهری هم بود. سالها کوه میرفت و وقتی دوره ی راهنمای کوهستان رو گرفت دیگه گروهی برنامه میذاشت. هر بار میگفت بیا باهامون کوه و منم هر بار میترسیدم و نمی رفتم. امسال خرداد یه برنامه عمومی گذاشت. بهش پیام دادم میتونم صعود کنم. اونم گفت چرا نتونی در حد پیاده رویه. منم گفتم میشه حتمن. نترس برو. رفتم و الان اون بچه ها رفیقهای خوبی شدن برام. سبلان هم صعود کردم و باقی برنامه های چالشی موند برای بهار. چقدر خوشحالم ازین بابت. از قبل برنامه ریزی نشده بود کوهنوردی اما به یکی از زیباترین چالشهای زندگیم ختم شد. تجربه ای که در کنار دوستان عزیزم بدست آوردم به نظرم بی نظیر بود.

***من هر بار به عقب نگاه میکنم و خودم رو مرور میکنم ببینم چقدر تونستم تغییر کنم. چقدر رشد کردم. چقدر به تجربیاتم اضافه شده و ...

من میتونم بگم از پارسال تا به امسال واقعن تغییر کردم. از نظر فکری میتونم بگم بزرگتر شدم. آستانه ی تحملم بالاتر رفته. آدمهای اطرافم رو با دقت بیشتری انتخاب کردم. هر جایی هم که کم آوردم خودمو بغل کردم بجای اینکه تحقیر کنم خودم رو و به خوم گفتم تا اینجا که اومدی بهت افتخار میکنم.