داستان چوپان دروغگو را که یادتان هست!!!
چوپانک آنقدر دروغ گفت و گفت و گفت و مردم را فریفت که بعد از مدتی کسی بهایی به حرفهایش نداد.
نمی دانم مردم آگاهتر شده بودند یا چوپان دیگر دروغگوی خوبی نبود...
خدا بیامرزد مامانی را.
می گفت: هر وقت موی سپید در سرم دیدم انگاری دارم پیر می شوم.
عمرش به دنیا قد نداد. 34 ساله بود که رفت حتا بدون یک تار موی سپید.