ذهن زیبا

ذهن زیبا

قد وقواره آدمى به اندازه محیطی میشود که در آن رشد می کند! راه های نرفته بروید.کارای نکرده بکنید.آوازهاى نخوانده بخوانید.جاهای ندیده ببینید.توى یک برکه نه نمانید.
ذهن زیبا

ذهن زیبا

قد وقواره آدمى به اندازه محیطی میشود که در آن رشد می کند! راه های نرفته بروید.کارای نکرده بکنید.آوازهاى نخوانده بخوانید.جاهای ندیده ببینید.توى یک برکه نه نمانید.

گیتارو با خودت نبر

یکی از دوستان مشترک من و خاهرم به تازگی تصمیم به مهاجرت به یکی از کشور های اروپایی گرفته و با عزمی راسخ و استوار در نظر داد تا پایان سال جاری به این آرزوی خود جامه ی عمل بپوشاند. در همین راستا ما هم بیکار ننشسته و برایش طوماری تهیه نموده ایم از برنامه هایی که بعد از گذاشتن چمدان در آن کشور قرار است انجام دهد.
از آنجایی که این خارجی ها همش در خوشی مفرط هستند و دست به کار هایی می زنند برای مایی که از تلویزیون می بینیمشان و یا خبرهایشان را از طریق نت دنبال می کنیم کمی غیر قابل باور می آید لذا تصمیم گرفتیم این دوستمان هم کمی از تجربیاتش بعد از انجام کار ها برایمان ایمیل کند تا ما هم مثال ایرانیهای خارج ندیده بگوییم فلانی دوستمان بود که از فلان تی وی نشانش می دادند و ببالیم به ایرانی بودنمان
همیشه توصیه ما به این دوستمان این است:
هر چی دلت میخاد ببر، هر جا دلت میخاد برو فقط گیتارو با خودت نبر
 
ادامه مطلب ...

دستمال کاغذی و اشک

دستمال کاغذی به اشک گفت :

قطره قطره ات طلاست
یک کم از طلای خود حراج می کنی ؟
عاشقم
با من ازدواج می کنی ؟
اشک گفت :
ازدواج اشک و دستمال کاغذی !
تو چقد ساده ای
خوش خیالی کاغذی !
توی ازدواج ما
تو مچاله می شوی
چرک می شوی وتکه ای زباله می شوی
پس برو بی خیال باش
عاشقی کجاست !
تو فقط دستمال باش !

دستمال کاغذی دلش شکست
گوشه ای کنار جعبه اش نشست
گریه کردو گریه کردو گریه کرد
در تن سفیدو نازشکش دوید
خون درد

آخرش
دستمال کاغذی مچاله شد
مثل تکه ای زباله شد
او ولی شبیه دیگران نشد
چرک و زشت مثل دیگران نشد
رفت اگرچه توی سطل آشغال
پاک بود و عاشق و زلال
او
با تمام دستمال کاغذی ها فرق داشت
چون که درمیان قلب خود
دانه های اشک داشت

( عرفان نظر آهاری ) 


+ لینک ویژه

زنان این دیار

از خیابان که رد می شوم، بیلبوردش را می بینم که خیلیها برایش تبریک نوشته اند و آروزی موفقیت کرده اند. بیشتر از همه مردم دهستانش خوشحالند ازین موضوع و سر از پا نمی شناسند.
می گوید از دل محدودیت متولد شده اما تلاش می کند تا محدودیت را با کمک مردم لولمان بشکند و شهرشان را نمونه کند.
حرفهایش را که می خانم، خوشنود می شوم از همتی که دارد. جوان است و با پشتکار و انرژی فراوان. خدا کند در میانه راه را هم بسلامت عبور کند...

مریم پاکزاد جوانترین شهردار گیلان

-------------------------------------------------------------
سامیه بلوچ زهی- شهردار جوان شهر سرباز/ سیستان و بلوچستان
می‌خواستم کمبودهایی که خودم با آنها دست‌ و پنجه نرم کردم، نسل‌های بعد از من نداشته باشند. نمی‌خواستم برادرزاده، خواهرزاده و کودکان شهرم بدون داشتن پارک بزرگ شوند. اینجا بیشتر بچه‌ها افسرده هستند. شاید باور نکنید اما بچه‌های شهر ما با دیگر شهرها متفاوتند. آنها وقتی در شهر دیگری پارک می‌بینند، انگار با چیز عجیبی روبه‌رو شده‌اند.
...


تبریک به هر دو بانوی این دیار و با آرزوی موفقیت برایشان. به امید اینکه درین را طولانی، از گزند ها در امان بمانند ... آمین