یکهفته تعطیلی به خوبی و خوشی تمام شد و انتهای روز جمعه بغض بدجور راه گلومو گرفته بود. حس یه بچه رو داشتم که داشتن از دلخوشیهاش جداش می کردن، بعد که فکر کردم دیدم من اگه بمونم خونه کلی باید هزینه کنم از هم نظر مالی و هم از نظر جسمی (بیفتم به جون خونه هی تمیز کن هی آباد کن) پس ترجیح دادم مثل یک بچه ی خوب شنبه برم سر کار تا سهمی در گرداندن چرخ این مملکت داشته باشم. ناگفته نمونه که خیلی کمبود خاب داشتم که جبران شد.
زنگ زدیم بیان برامون تصفیه ی آب نصب کنن. تابستون که میشه آب شیر خیلی خیلی بد طعم و با جرم زیادی وارد حلقمون میشه. آقای نصاب اومد کارای نصب رو نجام داد و گفت فقط باید یه لوله کش بیاد که تا مشکلی که توی لوله تون هست رو برطرف کنه تا بتونم نصب نهایی رو انجام بدم. لوله کش که اومد گفت لوله کشی تون قدیمیه شیرش مشکل داره زنگ بزنید تا اداره آب بیاد مشکلش رو برطرف کنه. اداره آب اومد مشکلش رو برطرف کرد و بعدش لوله کشه اومد کارش انجام داد و در نهایت نصاب تصفیه. اینهمه صغرا کبرا چیدم که بگم آدمیزاد هم همینه ها. بااینکه بزرگه اما رشد نکرده، مشکلات و مصایبش رو با خودش حمل میکنه تا یه جا که واقعن کم میاره و باید همت کنه تا یهجوری این کمبود رو جبران کنه البته اگه متوجه بشه اوضاع چقدر وخیم و به ضررشه.
خاهرم به دلیل بیماری که داره (البته الان داره دوره نقاهتش رو میگذرونه و خدا رو شکر حال مساعدی داره)مجبور بود دیشب خون تزریق کنه. داشتم به این فکر می کردم خون یک انسان مهربان در رگهای خاهرم جریان داره که بی منت اون رو اهدا کرده. چقدر خوبه که بدونیم که خداوند بزرگ و مهربان با اونهمه بزرگیش از وجود خودش در آدم دمیده تا هر زمان این آدم هم از دارایی و بزرگیش به دیگران هدیه کنه.این واقعیت داره که زندگی آدمها بهم وابسته است و بر هم تاثیر گذار
شاد و سلامت و سپاسگذار باشید.
17 مرداد روز خبرنگار مبارک
تعطیلات تابستانی ما بطور رسمی از ساعت 4بعد ازظهر امروز شروع میشه تا 12 شب 15 مرداد. کلی برنامه چیدم برای این یکهفته.
سینما و دیدن فیلم توی خونه، خوندن کتاب، دیدار دوستان و چکاب جز برنامه هامه. دو تا کلاس هم دارم ثبت نام می کنم. امیدوارم اینبار تعلل نکنم و بتونم حتمن تا آخر برم این کلاسها رو.
به گلدونای محل کارم آب دادم تا برگشتنم تشنه نمونند.
فعلن که هوا خوبه و داره باهامون راه میاد تا تو تعطیلات چطور بشه خدا بزرگه.
راستی آهنگ "من میلیونر نیستم" زانیار خسروی رو گوش کنین خیلی شاد و مثبت و خوبه.
+ به میمنت و مبارکی بالاخره گواهینامه رانندگی م رسید و بنده هم از همون روز قبولی همش دارم شیرینی میدم به ملت. همه هم همش آرزو می کنند ایشالا ماشین بخرم از نوع شاسی بلندش. بعد منم کلی تشکر می کنم اما اینکه یه روز خودکفا بشم و بخام خودم رانندگی کنم تنم می لرزه. حالا شما فکر کنید دنیا داره به چه مکاشفات بزرگی دست پیدا می کنه امامن ازرانندگی کردن می ترسم!
+ خب خدا رو شکر گویا مشکل لباس های افتتاحیه ی المپیک هم حل شد و کمیته ی ملی المپیک با قلبی باز و سرشار از اطمینان و زرنگی از پیش تعیین شده تونست بصورت مجانی این مشکل رو مرتفع کنه. بهمین راحتی بهمین خوشمزگی
ممنون از کامران بختیاری که زحمت این کار رو کشید وگرنه مسوولان نماینده هامونو با همون لباسهای دهه ی 50 میفرستادن المپیک. به هر حال تو اخلاق و فرهنگ که جایگاه مون رو تو دنیا از دست دادیم حداقل لباسامون آبرومونو حفظ کنه. آرزوی موفقیت و پیروزی دارم برای نماینده هامون توی المپیک خصوصن تیم هایی که با کمترین امکانات و توجه مسوولین به المپیک راه پیدا کردند.
+ روی میز کارم جمله ای نوشتم از دکتر شیری که خیلی ارادت دارم بهش و خیلی چیز ها ازش یاد گرفتم با این مضمون: "هرگز نگذار اعداد به تو بگویند چقدر باید در زندگی خوشحال باشی"
واقعیت اینجاست خیلی اوقات حساب بانکی مون، سن و سال مون، تعداد داشته هامون ملاک خوشبختی مون میشه برای زندگی غافل ازینکه یک چیز های اون ته ته قلب و مغزمون کمرنگ شده و فراموششون کردیم. اگه اینو داشتم خوشحال بودم، اگه اونو داشتم خوشبخت بودم. هر انسانی به نیروی محرکه نیاز داره تا انگیزه برای ادامه ی زندگی داشته باشه و جز خودش هم از کسی دیگه نباید انتظار داشته باشه تا براش فراهم کنه.
+ انگار نه انگار که 6 مرداده و باید هوا گرم باشه. الان داره بارون میاد، آهنگین و سرشار از هیاهوی دوست داشتنی.
+تبریک به فرهاد اصلانی بازیگر خوب و توانمند و دوست داشتنی سینمای ایران بخاطر دریافت جایزه بین المللی مسکو برای فیلم دختر میرکریمی