باید ابن الوقت باشیم، نقد زندگی کنیم، نقد زندگی کردن یعنی اون کارهایی که میتونیم رو الان زندگی کنیم. باید بدانیم با وجود همه تلاشهای ما، همیشه شرایط خوب نیست، قرار نیست هم باشد!
خیلی تلاش میکنیم که شرایط خوبمون را نگه داریم، ولی به جای اون بهتر است شرایط اکنون را تمام قد زندگی کنیم.
"دکترشیری"
هفت هشت سال پیش، یک طوفان ناجور آمد و خیلی ددمنشانه
چند تا ایالت جنوب مملکت را لت و کوب کرد. تمام ابرهای سیاه دنیا، انگار
که کنفرانس داشته باشند، جمع شده بودند بالای شهر ما. رنگ آسمان شده بود دو
پرده تیرهتر از سیاهِ پرکلاغی. باد و تگرک و باران و رعدبرق. درست مثل
مانور آزمایشی روز واقعه. این وسط یک گردباد وحشی هم آمد و دو تا از
اتوبانهای بزرگ را مثل کاهو جوید و رفت وآمد را مختل کرد. نتیجه این شد که
برای یک هفته، تردد تانکرهای سوخت تعطیل شد و قحطی بنزین آمد. همین ماجرا
باعث شد تا اهریمنِ درون جامعه برای زمان کوتاهی، تُک دامنش را بزند بالا و
حقیقت خودش را نشان بدهد. برای اولین بار پمپبنزینها صف را تجربه کردند.
صف ماشینها با رانندههای عصبانی. بوقهای ممتد. فحشهای افدار. داد و
فریاد وگلاویز شدن. اتفاقاتی که پمپبنزینهای ملوس، هیچ وقت به چشم خودشان
ندیده بودند. بخش خصوصی هم تور انداخته بود و از آب گلآلود ماهی میگرفت و
قیمت بنزین را دوبرابر کرد. فقط کم بود که حضرت اسرافیل از لای ابرهای
سیاهِ پرکلاغی سراسیمه بیاید بیرون و در صورش بدمد و داد بزند که "کات
بابا، کات". اما خب، این اتفاق نیفتاد. ابرها خودشان رفتند کنار. طوفان
گرفت خوابید. راه و ترابری اتوبانهای جرخورده را به سرعت درست کرد و سیل
تانکرها، روانهی شهر ما شد. قیمت بنزین آمد پائین. صف تمام شد. مردم
دوباره خندیدند و موقع پر کردن باکهایشان به هم بفرما میزندند. خلاصه
اینکه خورشید آمد بیرون و همه جا نورانی شد.
چند روز پیش با تیام حرف
تاریکی و روشنایی بود. میگفت که آدمها عموما توی تاریکی شبیه به هم
میشوند. بعد هم لای حرفهایش گفت که "انسانها در تاریکی و پریشانحالی،
همه میتوانند قاتل، ظالم و جانی باشند". بعد به این نتیجه رسیدیم که
تاریکی محک انسان است. وگرنه هیچکس را بابت فرشته بودن زیر نور آفتاب، به
بهشت نمیبرند. تیام میگفت آدمهایی که به جز دیدن و دیده شدن ابزار دیگری
ندارد، قدرت تفکیک کردن و منفک شدن هم ندارد. و این دقیقا همان گمشدن در
توده است. تودهای که بوی یکسانی دارد و زیر آفتاب لبخند میزند و موقع
تاریکی توی صف بنزین، زیباترین فحشهای جهان را نثار رانندهی جلویی
میکند. تهش هم یک جمله اسکار وایلد گفت که "یک نقاب به دست هرکس بده و
حقیقت را بشنو". من با تیام و اسکار موافقم. تاریکی محک انسانهاست.
#فهیم_عطار
با احترام به حقوق حیوانات، آرزومندم همکار مارصفت نصیب تون نشه
این پست رو خوندم گفتم شما هم بخونید کمی آروم شید
از مزیت های ساختن کارخونه توی جنگل اینه که از هوای خوب و صدای پرندگان و شکوفه ی درختها توی زمستون میشه بهره برد. هوا اینجا اینقدر خوبه دوست دارم برم وسط محوطه حیاط شرکت یه چرت بزنم.
بنفشه هام دارن خوب رشد می کنن اصلن حال خوب کن، کاکتوسهام که ماشالا هزارماشالا همه سرو قامت شدن