من همیشه به مناسبت ماهگرد تولدم یه هدیه ای برای خودم میخرم. 17 اردیبهشت هم تصمیم گرفتم کتاب جیبی بخرم که بشه تو سرویس خوند. در نتیجه سه تا کتاب سفارش دادم اما تا دیروز که دیدم دستم نرسیده که همیشه زود به دستم میرسید امروز زنگ زدم سی بوک که چرا کتابا نرسیده خانومه میگه به اون یکی آدرس فرستادیم دیگه. نگو من قبلن برای یکی از دوستام کتاب هدیه فرستاده بودم بازم اون روز بدون اینکه آدرس رو نگاه کنم برای اون دوستم کتابها رو فرستادم. خدایا کتابای نازنینم رفت :((((
بهش مسیج دادم لامصب کتابای منو پس بفرست، میگه ترجمه های داغونی خریدی که. کتابا رو ناچاراً قبول می کنم. میگم مگه هدیه فرستادم برات اشتباهی شده. کلی چونه زد و اذیت کرد که نهایتن گفتم بردار برای خودت من برای خودم سفارش میدم. میگه شوخی کردم بابا آدرس بده برات بفرستم :))))
نهایت اینکه دوباره برای خودم سفارش دادم
آلزایمر گرفتم رفت
اون سالا که کتابهای خودشناسی و روانشناسی می خوندم یه جمله ی خیلی تاثیرگذار خوندم تو کتاب "چهار اثر از فلورانس اسکاول شین"
"چرا نگران باشیم؟ شاید هرگز پیش نیاید!"
خب این جمله کافی بود تا کلی از استرس هام کم بشه. واقعن ما آدمها چرا برای اتفاقات پیش نیومده فکرو ذهن و روان مون رو بهم میریزیم. من نمی گم واقع گرا نباشیم میگم پیشواز اتفاقاتی که احتمال امکانش کمه نریم. به قول دکتر شیری نقد زندگی کنیم. الان همین الان
ملت کمپین تشکیل دادن برای بچه های سیستان و بلوچستان کیف و کفش یه شکل خریدن تا بچه ها بتونن ادامه تحصیل بدن بعد خبر میرسه که آموزش و پرورش سیستان و بلوچستان 5 میلیارد اختلاس داشته.
لعنت به شمایی که بی شرفی رو تو حق این مملکت و ملتش تموم کردید ...