ذهن زیبا

ذهن زیبا

قد وقواره آدمى به اندازه محیطی میشود که در آن رشد می کند! راه های نرفته بروید.کارای نکرده بکنید.آوازهاى نخوانده بخوانید.جاهای ندیده ببینید.توى یک برکه نه نمانید.
ذهن زیبا

ذهن زیبا

قد وقواره آدمى به اندازه محیطی میشود که در آن رشد می کند! راه های نرفته بروید.کارای نکرده بکنید.آوازهاى نخوانده بخوانید.جاهای ندیده ببینید.توى یک برکه نه نمانید.

هر کجا هستم، باشم/ آسمان ما من است

دیروز بعد از اینکه از کار تعطیل شدم و رسیدم خونه، خیالم راحت بود که کلاسی ندارم و راحت می تونم یه چُرتی بزنم اما وارد اتاق که شدم دیدم که این خاهر ها بساط هندوانه و بلال راه انداختن و نمی شه نه از اون جمع گذشت نه از اون جو. خاهر کوچیکه که میخاست بره عروسی دوستش، هی هندونه زیر بغلمون گذاشت که تو سلیقه ت خوبه بیا بریم برای خرید کادو و ازونجایی که اسپانسر این هدیه بنده بودم، لباس پوشیدم و به سمت خیابون به راه افتادیم. هنوز از خیابون اصلی بیرون نیومده بودیم که این خاهر درایو مون فرمودن: حیف نیست میخای بری عروسی بیا بریم بیرون از شهر خیلی خوش میگذره ها!!!!!! خب ما هم از خدا خاسته و تصمیم گرفتیم بریم بیرون از شهر. از متلکای خاهرها هم در امان نبودیم که فلانی گردشگری خونه و هیچ جا رو بلد نیست و ... بعد از شنیدن اینهمه متلک هر کدوممون یه جایی رو پیشنهاد داد برای رفتن: خمام، فومن، بام سبز لاهیجان، شیخ زاهد لنگرود، کاسپین و در آخر زور اسپانسر هدیه و همون گردشگر خونده چربید به همه ی پیشنهادات که بریم لشت نشا و زیبا کنار و خاهر کوچیکه تهدید کرد اگه بهمون خوش نگذره، خودت می دونی و ...

  
وارد کوچصفهان که شدیم پیچیدیم به طرف لشت نشا. جاده ی باریک و آسفالت شده ی نامرغوب از یه طرف و دیدن زمینهای زیر کشت برنج که عطر و سبزی و یکدست بودن ساقه های برنج حال آدم رو توی این تابستون تازه از راه رسیده عجیب جا آورد. هر قدر جلوتر می رفتیم نه تو افق بلکه تو زیبایی های خدا محو می شدیم. بعد از یه توقف کوتاه تو لشت نشا به طرف زیبا کنار حرکت کردیم و با اینکه شب حکمفرما شده بود اما از زیبایی دریا چیزی کم نکرده و ما هم توی اون تاریکی هی عکس پشت عکس می گرفتیم که با سیاهی شب یکی شده بود اما مهم اون هوای خوب و صدای دریا و قدم زدن تو ساحل بود که حالمونو اساسی جا آورد.
از یه دوست خوب هم آدرس یه غذاخوری رو گرفتیم و یه شامی بر بدن زدیم و همزمان بازی ایران رو هم نگاه می کردیم که 2-0 عقب بود. بنده ی خدا صاحب مغازه اینقده استرس داشت بخاطر بازی، اشتباهی دو تا سیخ کباب اضافه آورده بود برامون. نتیجه ی همزمان بازی آرژانتین و نیجریه رو که اعلام کرد فردوسی پور، یاد حرفش افتادم تو بازی با آرژانتین که می گفت: "چقدر خوبیم ما"، "داور ناعادلانه یه پنالتی رو برامون نگرفت"، "چیزی از ارزشهای بازیکنان مون کم نشده"
(من اعتقاد دارم آدم مغرور خودشیفته میشه و وقتی خود شیفته شد نمی تونه ببینه کسی ازش سرتر و بالاتر باشه. اونوقته سعی می کنه موفق باشه و کلی عنوان و برند کسب کنه اما هیچکدومشون از ته دل خوشحالش نمی کنه چون برای رضایت خودش کاری انجام نداده بلکه چون خواسته چشم ملت رو در بیاره زور زده و موفق شده. ایران با غروری که داشت به مردمون باخت به مردمی که همیشه حمایتش کردن برای بردشون خوشحالن، از باختشون اشک می ریزن اما هیچوقت دست از حامی بودن بر نمی دارن...)
خونه که رسیدیم یه چای تازه دم باران نشان و دیدن فیلم آفس.اید جعفر*پناهی تکمیل کننده ی چهارمین روز تابستون مون بود. روز و شب خوبی بود و خیلی خوش گذشت. جای همه ی شما سبز

خدایا شکرت خانواده ای دارم که هر زمان که میخام، باهاشون برم تفریح، دور همی داشته باشم، بگیم و بخندیم و دعوا کنیم و قهر و آشتی داشته باشیم.
خدایا شکرت که سالمیم و بدون کمک کسی می تونیم رو پای خودمون بایستیم.
خدایا شکرت که اونقدر پول دارم که هر وقت رفتم بیرون بتونم خوب خرج کنم و دور همی مون با لحظه های خوب تبدیل به خاطره بشه.
خدایا شکرت ازینکه به یاد ما هم هستی و فراموش مون نمی کنی.


پ.ن.1: لیگ جهانی والیبال روز جمعه ساعت 21:00 ایران- لهستان. به امید پیروزی تیم والیبال ایران درین بازی
پ.ن.2: این روز نامه هایی که تیتر زدن برای تیم ملی فوتبال" پایان تلخ" می خام بدونم مگه شروعش مطلوب بوده که پایانش طور دیگه ای باشه؟