-
خار و خسی
یکشنبه 25 اسفندماه سال 1392 15:57
عدسی وقت پختن، از ماشی روی پیچید و گفت این چه کسی است ماش خندید و گفت غره مشو زانکه چون من فزون و چون تو بسی است هر چه را میپزند، خواهد پخت چه تفاوت که ماش یا عدسی است جز تو در دیگ، هر چه ریختهاند تو گمان میکنی که خار و خسی است ... امروز بزرگداشت پروین اعتصامی ست. روحش شاد.
-
تو که خیال می کنی ...
شنبه 24 اسفندماه سال 1392 15:24
سرک کشیدن تو زندگی دیگران همیشه جذاب تر و لذت بخش تر از زندگی خودمونه. این روز های آخر سال منصف تر باشیم نسبت به بعضی از رفتار های ناپسند مون. این پست
-
ای حافظ شیرازی/ تو محرم هر رازی
شنبه 24 اسفندماه سال 1392 09:45
سال 82 بعد از قبول نشدن در کنکور، تصمیم گرفتم برم کلاس. با دوستم اعظم (دو تا ناکام کنکوری ) رفتیم سازمان فنی و حرفه ای تا ببنیم چه کلاسی می تونیم ثبت نام کنیم. همه ی کلاسها پر شده بود و فقط یه گزینه پیش روی ما بود: کلاس تعمیر وسایل خانگی. بله ما این کلاس رو که یک دوره ی 8 ماهه بود ثبت نام کردیم و هر روز خوش و خرم از 8...
-
سخت و آسان
چهارشنبه 21 اسفندماه سال 1392 11:27
شب است و سکوتش. هدست به گوشم. پاهایم را به روی مبل روبرو انداخته ام و بدن خسته ام را بر دیگری، لم. کتاب به دست و جملات زیبایش را نوش جان می کنم. جملاتش ساده اند اما عمیقند و وسیع. جملاتی ساده که با دید دیگری نگاشته شده. صفحات را یکی پس از دیگری ورق می زنم. متوقف می شوم در یک جمله. یک بار، دوبار، اصلن چندبار می خانم....
-
لطفن بازم جای خالی :) + ادامه نوشت
دوشنبه 19 اسفندماه سال 1392 14:41
چقدر به حرفهایی که در زندگی می زنی ایمان داری؟ با تمام وجودت نوش جان کردی اعتقادات و حرفها و ایمانت رو یا فقط خوب حرف میزنی و شعار میدی و .... 1- چند سال پیش با دوستانمون رفته بودیم یک همایش محیط زیستی که در یکی از دانشگاههای آزاد معروف استان گیلان برگزار میشد. مدعوین و استادان یکی پس از دیگری در مورد نقش و اهمیت...
-
جای خالی را پر کنید + اضافه نوشت
شنبه 17 اسفندماه سال 1392 15:33
حریم شخصی یعنی .... خاهر بهار نوشته: اینکه مامان ندونه من شامپو نرم کننده دارم فاطمه نوشته: حریم شخصی یعنی حرمت گذاردن به خواسته های من وعلایق من .. زویا نوشته یعنی پاتو از گلیمت دراز نکن بانوی ماه نوشته: یعنی زندگی من به خودم مربوط و زندگی تو به خودت. بیا به دایره ی دیگری وارد نشویم..... ساسا نوشته: هوی حواست باشه...
-
درخت
پنجشنبه 15 اسفندماه سال 1392 15:44
امروز 15 اسفند در تقویم ایران، روز درختکاری نامگذاری شده. امیدوارم هر درختی که امروز می کاریم سایه بانی باشد برای آیندگان مان نه قلمهایی برای از بین بردن هویت و اصلتمان. * این ویدئو ** این پست
-
واقعیت موجود
چهارشنبه 14 اسفندماه سال 1392 13:48
-
ادراک ناپخته، ابزار سنجش هیچ چیز نمیتواند بود*
سهشنبه 13 اسفندماه سال 1392 11:40
صبحها که سر ایستگاه همیشگی منتظر سرویس شرکتم، آدمهای مختلفی در حال گذر می بینم. ناخودگاه یکی از این آدمها سوژه ی روزم می شن تا که سرویس برسه و داستان پردازیم تموم بشه. امروز یک آقای میانسال توی خیابون منتظر تاکسی بود. کلاه کاموایی به سر داشت و لباسهای خیلی ساده به تن و ساک دستی که گویا ظرف غذایی رو در اون گذاشته بود...
-
خود درمانی
یکشنبه 11 اسفندماه سال 1392 14:41
برای خیلی از ما پیش اومده که دچار سرماخوردگی بشیم و به حال زار بیفتیم. چون گمان می کنیم سرماخوردگی در چند روز بهبود پیدا میکنه، شروع به خود درمانی و مصرف خود سرانه دارو می کنیم و با این کار اگر چه به صورت موقت بیماری بهبود پیدا میکنه اما ویروسش در بدن باقی می مونه و اثراتش در دراز مدت خودش رو نشون میده. تغذیه ی مناسب،...
-
من .... هستم !!!!!!!!!!!!!
پنجشنبه 8 اسفندماه سال 1392 14:00
تصمیم گرفتید یک روز رو با عزیزانتون در طبیعت زیبا بگذرونید. همه ی وسایل مورد نیازتون رو آماده کردید و خوردنیها رو در امن ترین جای ماشین گذاشتید و مشغول نشستن با همراهانتون در ماشین هستید و سرو صداتون کل فضا در برگرفته و با هم کلیه وسایل رو مرور می کنید: توپ، بدمینتون، زیرانداز، چای و ... راننده مشغول روشن کردن ماشین...
-
بهمین آسانی
سهشنبه 6 اسفندماه سال 1392 15:25
عشقبازی به همین آسانی است… که دلی را بخری بفروشی مهری شادمانی را حرّاج کنی رنجها را تخفیف دهی مهربانی را ارزانی عالم بکنی و بپیچی همه را لای حریر احساس گره عشق به آنها بزنی مشتریهایت را با خود ببری تا لبخند روانشاد مجتبا کاشانی این ویدئو
-
خانه تکانی
یکشنبه 4 اسفندماه سال 1392 13:31
هر سال دم عید، خونه ی ما به طرز عجیبی دچار خانه تکانی میشه. خب من و خاهرم خونه نیستیم که در خانه تکانی کمک حال باشیم و وقتی از سرکار برمی گردیم اونقدر خسته ایم که مجالی حتا برای خودمون نمی مونه تا به کار های عقب مونده مون برسیم فقط می مونه جمعه ها که به اجبار باید زود از خاب بیدار شد تا بتونیم حداقل اتاق خودمون رو تا...
-
خاکساران جهان را به حقارت منگر
پنجشنبه 1 اسفندماه سال 1392 11:44
چند سال پیش من عضو یک انجمن محیط زیستی بودم که به صورت داوطلبانه در گیلان فعالیت می کرد. این انجمن علاوه بر تشکیل جلسات متعدد در مسایل محیط زیستی، یکی از بزرگترین دغدغه و فعالیتهاش مربوط می شد به آموزش در روستاهای گیلان. در سال 85 بهمراه اعضای این انجمن 25 روستا رو در زمینه حفظ محیط زیست، آگاهی رسانی، اهمیت زباله های...
-
تو بهترینی... باور کن
سهشنبه 29 بهمنماه سال 1392 13:31
گفت: اگر د.ی.ن و م.ذ.ه.ب رو قبول نداری حداقل که خدا رو قبول داری... گفت: خداوند گفته من از روح خودم در شما دمیدم یعنی خودت خالق خودت و رفتارهایت و زندگیت هستی، یعنی خودت تصمیم میگیری رشد کنی، بزرگ بشی و جوانه بزنی، کار کنی، عشق بورزی و به همگان عشق ورزی رو بیاموزی حتا اگر کسی تو رو آزار داد. گفت: همه ی این زیباییها...
-
بد اخلاقی یا بی اخلاقی؟
دوشنبه 28 بهمنماه سال 1392 12:21
در خیابان گاماس گاماس می آمدیم و زل زده بودیم به مغازهایی که حراج زده بودند محصولاتشان را که یکباره صدای داد زنی را شنیدیم که متلکهای دو پسر جوان نادان را داشت باز پس می داد. یکباره برگشتیم که منبع صدا را دریابیم، دیدیم آن خانوم دارد هر دو را با برابری تمام با کیفش مورد عنایت قرار می دهد و از کوشش هم دست بر نمی دارد و...
-
یه ارشد و اینهمه تئوری
شنبه 26 بهمنماه سال 1392 12:52
با آبجی خانوم اومدیم امتحان ارشد بده. ساعت 8 بود اما بازم داوطلبا داشتن می رفتن سر جلسه ی امتحان. از قدیم رسم بوده نیم ساعت قبل امتحان باید تو محل حضور داشت و راس ساعت 7/30 در ورودی بسته بشه اما هر چه که از ساعت 8 میگذره بر تعداد داوطلبا افزوده میشه. یعنی مملکتی که داوطلباش دیر می رن سر جلسه ی امتحان و مسوولانش نیم...
-
یکم روزانه
چهارشنبه 23 بهمنماه سال 1392 15:11
* خیلی خوبست آدم با کسی حرف مشترک داشته باشد. مثلن هر وقت مدیر تولید ما تشریف می آورد شرکت، کلی با هم در مورد کتاب و فیلم حرف می زنیم. جشنواره فیلم فجر امسال موضوع بحثمان بود امروز. * یکی از دوستانم بشدت اهل اینترنت و فیص بوک است. به پیشنهاد من یک روز برای خودش به اسم روز "بدون اینترنت" نامگذاری کرده البته...
-
اطاعت امر
دوشنبه 21 بهمنماه سال 1392 10:30
آمده ایم دستگاه همایونی، حین انجام اعمال یومیه سرکی هم من باب احوالپرسی از دوستان، می بینیم این یار فرنگ رفته مان بانو نیمروز ما را به بازی دعوت نموده اند آنهم بازیِ وبلاگی ( این فرهنگستان زبان چه واژه ای رو برای وبلاگ گذاشته؟) گفته اند گویا باید از آرزوهایی که در دل و ذهن بوده و به آنها رسیده ایم پرده برداریم و ما...
-
؟؟؟؟؟؟؟؟
یکشنبه 20 بهمنماه سال 1392 13:31
خبر های محیط زیستی، فرهنگی و هنری، اجتماعی، اقتصادی رو که می خونم هر لحظه مطمئن تر می شم که یک انسان چقدر می تونه مخرب و خطرناک باشه برای خودش، همنوعش و سرزمینش ... اینجا اینجا اینجا اینجا کاش گاهی به جای اینکه سرک بکشیم در کار هم، یاد بگیریم اول خودمون رو رصد کنیم.
-
قاطی پاتی :)
شنبه 19 بهمنماه سال 1392 14:33
آبشار ویسادار- پره سر رضوانشهر دانلود کنید کم هزینه ترین لذتهای دنیا :) 1- گاهی به تماشای غروب آفتاب بنشینیم. 2- سعی کنیم بیشتر بخندیم. 3- تلاش کنیم کمتر گله کنیم. 4- با تلفن کردن به یک دوست قدیمی، او را غافلگیر کنیم. 5- گاهی هدیههایی که گرفتهایم را بیرون بیاوریم و تماشا کنیم. 6 - بیشتردعا کنیم. 7 - در داخل آسانسور...
-
میراث ماندگار
پنجشنبه 17 بهمنماه سال 1392 12:50
گاهی میراث یک پدر و مادر، مال و منال و ثروت نیست؛ یک درس بزرگ، یک رفتار پسندیده، یک جمله جاودانه می تواند زندگیش را تعالی بخشد...
-
چرخ گردون
چهارشنبه 16 بهمنماه سال 1392 14:41
کرکره ی پنجره ی اتاق کارم رو می زنم کنار. هوا آفتابیه و انعکاس نور بر روی برفها، زیبایی فضای محوطه رو دو چندان کرده. همکار جوان تازه نامزده کرده رو از پشت پنجره می بینم که داره با موبایلش حرف می زنه. حتمن پشت خط عزیزترین آدم زندگیش هست. آخه بیشتر وقتها همین ساعت میاد گوشی به دست بیرون ساختمون. اصلن نمی دونم چرا این...
-
گچ جادویی
سهشنبه 15 بهمنماه سال 1392 14:00
کلاس چهارم که بودیم قرار بود از بین دانش آموزان کلاس یکی بعنوان مبصر انتخاب شود. خانوم شیرازی، تاریخی را برای رای گیری مشخص کرد. گلنوش و فرنوش دو خاهر دوقلویی بودند که خودشان را جهت کاندیاتوری به معلممان معرفی کردند. کاندید ها چند روز وقت داشتند تا برای رسیدن به این مقام مهم، رای جمع کنند. فرنوش که چند دقیقه بزرگتر از...
-
توفیق اجباری
دوشنبه 14 بهمنماه سال 1392 12:08
دیروز 7 صبح که پنجره رو به کوچه رو باز کردم با منظره ای شبیه کوههای آلپ مواجه شدم. اونقدر برف زیاد بود و سکوتی عجیبی بر کوچه حکفرما بود حتا همسایه بی نزاکت روبرویی ما هم برای آورن ماشینش تقلا نمی کرد. ازین سکوت ترسم گرفت. شهر به مانند شهر ارواح شده بود. با این ترسم خزیدم دوباره توی جام و قید سرکار رفتن رو زدم. چشمان...
-
درد بی درمان :(
شنبه 12 بهمنماه سال 1392 11:43
بعد از 2 سال برف بارید و باز هم مردم ثابت کردند چقدر نسبت بهم بی محبتند، حداقل صحنه هایی رو که با چشم دیدم. دلگیرم از آدمهای این شهر...
-
دانستن زیادی هم خوب نیست
چهارشنبه 9 بهمنماه سال 1392 12:30
بعد از سلام و احوالپرسی و صبح بخیر، بی آنکه با هم صحبتی کنیم نگاهش را از روی من بر نمی داشت. من که زیر چشمی می دیدمش، توی دلم گفتم: لابد باز هم ریمل و رژ قرمز کمرنگم ذهنش را درگیر کرده و همش این سوال "خبریه؟ خوشگل پشگل کرده" توی ذهنش وول می خورد. چند روز پیش که داشتم با خاهرم اس ام اس بازی می کردم موقع...
-
عمر کمه صفا کن
سهشنبه 8 بهمنماه سال 1392 11:00
روز هایی می آید که حس می کنی خیلی از درون شادی و تمام آهنگهای جک و جواد را پلی می کنی تا این شادی را دو چندان کند. بعد که تصمیم می گیری بی خبر به دیدار دوستت بروی اما او پیشدستی کرده و ناهار دعوتت می کند. یک پولی یکهو به حسابت ریخته می شود و از شادی در پوست خودت نمی گنجی چون می توانی قرض و قوله هایت را صاف کنی و...
-
آفرین به این همه خلاقیت
یکشنبه 6 بهمنماه سال 1392 16:00
خداییش این چشم بادومی ها چقدر خوش فکر و خلاقند تی بگ با طراحی زندگی سالم غذای کودکان در مهدکودک بسته بندی حبوبات ساک دستی بسته بندی سیگار- این بسته بندی اصلن خدا بود بعدن نوشت: دوستان، ته تغاری عزیز توی کامنتها یکسری دیگه ازین خلاقیتها رو با آدرسشون گذاشته. نگاه کنید و لذت ببرید.
-
خانه ی ابدیت زیبا باد
یکشنبه 6 بهمنماه سال 1392 12:00
ساعت 9/30 شب بعد از یه خاب یک ساعت و نیمه بیدار میشم و کنار بخاری کز می کنم تا یکم موقعیت بیاد دستم. خاهرم رو می بینم که پشت سیستم نشسته و داره پرونده های بیمه شرکتشون رو تکمیل می کنه. به هر پرونده ای که میرسه از دلش یه خاطره از مشتریان پرونده تو آستین داره واسه تعریف کردن. همینطوری که داره واسه خاهر کوچیکه تعریف می...