ذهن زیبا

ذهن زیبا

قد وقواره آدمى به اندازه محیطی میشود که در آن رشد می کند! راه های نرفته بروید.کارای نکرده بکنید.آوازهاى نخوانده بخوانید.جاهای ندیده ببینید.توى یک برکه نه نمانید.
ذهن زیبا

ذهن زیبا

قد وقواره آدمى به اندازه محیطی میشود که در آن رشد می کند! راه های نرفته بروید.کارای نکرده بکنید.آوازهاى نخوانده بخوانید.جاهای ندیده ببینید.توى یک برکه نه نمانید.

بعضی ها هستند ...


بعضی ها هستند وجودشان آنچنان بر دیگری تاثیر می گذارد که باید بیایی و ببینی، حالا چه خوب تاثیر بگذارد، چه مخرب. آنچنان کولاک می کنند و آنچنان می تازند که یا باید قیدشان را بزنی و بگذاری به حال خودشان باشند یا باید قابشان کنی و برای خودت نگه شان داری در ته تهای قلب و ذهنت تا کسی جایشان را نداند.
بعضی ها هستند ندانسته این تاثیرات را دارند. می شوند الگوی کسی بی آنکه بدانند. خوب جولان می دهند و خوب موثرند حالا چه مثبت باشد این تاثیر چه منفی اما خدایی اند برای خودشان.

اما بعضی ها هستند قلبی دارند به اندازه دریا، روحی بزرگ و چهره ای مهربان که شاید کسی از نیت پاکشان با خبر نباشد.


دوستی دارم از آن دسته سومی هاست. از بساط دست فروشی جوانها خرید می کند. از جوانها تخفیف نمی گیرد. با فروشندگان جوان بحث نمی کند. اگر ساختمان شان نظافت چی بخاهد به نظافت چی آشنایشان که جوان است می گوید تا بیاید کار را انجام دهد. اگر جایی کاری سراغ داشته باشد به آشنای جوانشان که بیکار است اطلاع می دهد.
روزی با هم برای خرید رفتیم.
 گفت: برویم از آن جوانک خیار و گوجه بخریم. آخر جوان است. خدا کند دم ظهری این بساطش زودتر تمام شود و یک لقمه نان حلال به خانه ببرد تا شرمنده خانواده اش نشود.
چقدر این مهربانیش را دوست داشتم. با اینکه روحش را نزدیکنانش خراش داده اند آنهم از نوع بدجورش اما باز هم صبورانه به زندگی نگاه می کند و مردم را عاشقانه دوست دارد و قلب مهربانش برای زندگی می تپد برای روز های زیباتر و آرامتر و عاشقانه تر.
شاید در زندگی نیازی نیست گاندی باشیم یا مادر ترزا همین که آدم باشیم کفایت می کند...


تکه کلام


بعضی ها در گفتار های روزانه ی شان یک کلام خاص رو همش تکرا می کنند و این می شود تکه کلامشان. بعضی از تکه کلامها خیلی دلنشینند و آدم دوست دارد بخاطر زیبایی آن همش تکرارش کند مثلن تکرار تکه کلامهای هنر پیشه های طنز.
اینجا دلایلی را برای تکرارشان بیان می کند.

بعضی از تکه کلامها ساخته نسل امروز ماست که هر کلمه ای را پیدا می کنند کمی زیر و رویش را می زنند و تبدیلش می کنند به تکه کلام مثل
برو غیژ، باباش تیمساره و ... این
بعضی از تکه کلامها مربوط می شود به گزارشگران که ما شالا گزارشگران ورزشی ما استادند در گفتنشان حتا گاهی اوقات به یک نوع سوتی هم در کارنامشان به ثبت رسیده مثل این

اما اما اما بعضی از تکه کلام ها عجیب روی اعصابند چطور؟؟؟؟؟ اینطور
دوستی داشتیم که ماشالا خدای حرافی بود. خوب حرف میزد و دیگران هم حرفهایش را دوست داشتند و اینکه درباره ی  محیط زیست کلام را طوری ادا می کرد که هر شنونده ای را به فکر فرو می برد اما این دوستمان یک تکه کلام خیلی توهین آمیز داشت با عنوان میفهمی؟؟؟؟؟؟
حالا ما نشستیم و سراپاگوش و داریم حرفهاش رو تایید می کنیم که برگشته میگه می فهمی؟؟؟؟؟ یک بار نه دو بار بلکه چند بار. ما با دوستان ماندیم که چطور حالیش کنیم خانوم جان این تکه کلامتان تمام آن حرفهای خوشگلتان را زیر سوال می برد. نگو مادر من، نگو. زشت است، قباحت دارد.
مدتهاست که این خانوم را ندیدم اما ازشواهد پیداست که هنوز هم که هنوز است تکه کلامش همان "می فهمی ؟؟؟؟؟؟؟" هست و بس. او خیلی گفت ولی فکر کنم ما نفهمیدیمش.
راستی تکه کلام شما چیست؟؟؟؟؟؟؟؟

باغبان بلای جان


داشتم این پست فریبا رو می خوندم که یاد فیلم هندی باغبان افتادم. ماجرا ازین قرار بود که هر زمان این فیلم باغبان از شبکه 2 پخش می شد غیر ممکن بود یکی از همسایه هامون با بچه هاش خصوصن پسراش دعوا نگیره. دیگه برامون شرطی شده بود که هر زمان این سریال در حال پخشه باید منتظر یه سونامی تو کوچه باشیم. از قضا یه شیرینی فروشی سر کوچه ی ما بود که بهش می گفتیم حسن قناد که دو تا پسراش مغازه رو  اداره می کردند. البته ناگفته نماند که یکمی شیطون هم بودن و یکمی چشاشون چرخ می خُرد هر طرف.
القصه یه روز  تازه از کلاس برگشته بودم که خاهرم اومد و سراسیمه بهم گفت خبر داری حسن قناد امروز با دوتا پسراش کلی دعوا کرده و صندلی بطرفشون نشونه گرفته و داد و بیداد راه انداخته و کلی فحش هم نثارشون کرده.
من: مگه دیشب باغبان داد شبکه 2؟؟؟؟؟
خاهرم: نمی دونم!!!!!!!!!!!!
حالا ما بشین پای شبکه 2 که ببنیم تکرار این فیلم سینمایی تابستانه رو کی میده. بعله حدسمون بسیار صحیح بود که این فیلم باغبان کار خودش رو کرده.


این طوریاس که رسانه میلی ببخشید ملی کلی روی مخاطبش تاثیرگذاره اما درباره برنامه ماه عسل که احسان علیخانی اجراش میکنه و  گویا طراح و تهیه کننده هم خودشون هستند با صراحتی که داره و سوژه هایی که توی تلویزیون دعوت می کنند، پای خیلی از بحث ها و افکار رو در جامعه باهوش و جوان ایرانی باز می کنه که بعد ها جمع کردنش میشه کار حضرت فیل.
بنده از تیر 88 تا به امروز بجز سریال پایتخت سری 1 و 2 هیچ برنامه ی دیگه ای از هیچکدوم از کانالهای ملی مون تماشا نکردم اما چون قبل تر ها برنامه ماه عسل رو با اجرای احسان علیخانی دیدم بعنوان یک مخاطب به خودم اجازه می دم ازشون گلایه کنم که ای آقای احسان خان علیخانی درسته که صراحت لحنت بسیار بالاست و حرفها رو با جملات قشنگ چاشنی می کنی و می زنی با اینکه مدیریت دانشگاه تهران خوندی اما نمی تونی حرفها و لحنت رو مدیریت کنی برادر من.
کارت خیلی قشنگه آدمهایی رو به برنامه دعوت می کنی که در اطراف ما هستن شاید همسایه ما بودن و ما از مشکلاتشون بی خبریم و باعث می شه با دیدنشون شکرگذار داشته هامون در زندگی باشیم اما احسان خان علی خانی در این جامعه ای که مردمش هر روز از نظر روحی ضعیف و شکننده تر می شن خیلی قشنگه آدمهایی رو دعوت کنی که یک تلنگر مثبت باشه براشون و درسی یاد بگیرن ازین برنامه نه اینکه آدمها فکر کنند هر لحظه از خدای خودشون دورتر و گناهانشون بیشتر میشه و با ناله و زاری میتونن تقرب بجویند به خدا بجای اینکه یا علی بگن و تلاش کنن برای زندگیشون.تو با این برنامه این شعر ور برام تداعی می کنی:
هر که در این بزم مقرب تر است/ جام بلا بیشترش می دهند
به این ایمان دارم تو آدم متفاوتی هستی و میخاهی برنامه ی متفاوتی رو به مخاطبت ارایه بدی اما این رو بدون اگر هرکس رو دعوت میکنی به برنامت بزار خودشون باشند نه چیزی رو که تو میخای اونا باشند و بهشون دیکته کنی!!!!!!!!!!!!
شاید چند سال پیش حرفهایی رو تو برنامت می زدی دم افطار مردم می شنیدند و با خوردن افطار یادشون می رفت اما بدون که امروز فضای مجازی اینقده پیشرفت کرده که همون حرفها فردا همه جا دهان به دهان می چرخه پس خاهش می کنم آگاه باش به کلام و گفتارت.
گویا رسانه ی ملی ما شده ارث پدری یه عده ای




این پست مائده هم خوندنیه. زندگی ما آدمها بهم وابسته و پیوسته ست پس برای لذت خودمون دیگران رو مهمان نادانیها و حماقتهامون نکنیم.