ذهن زیبا

ذهن زیبا

قد وقواره آدمى به اندازه محیطی میشود که در آن رشد می کند! راه های نرفته بروید.کارای نکرده بکنید.آوازهاى نخوانده بخوانید.جاهای ندیده ببینید.توى یک برکه نه نمانید.
ذهن زیبا

ذهن زیبا

قد وقواره آدمى به اندازه محیطی میشود که در آن رشد می کند! راه های نرفته بروید.کارای نکرده بکنید.آوازهاى نخوانده بخوانید.جاهای ندیده ببینید.توى یک برکه نه نمانید.

من .... هستم !!!!!!!!!!!!!

تصمیم گرفتید یک روز رو با عزیزانتون در طبیعت زیبا بگذرونید. همه ی وسایل مورد نیازتون رو آماده کردید و خوردنیها رو در امن ترین جای ماشین گذاشتید و مشغول نشستن با همراهانتون در ماشین هستید و سرو صداتون کل فضا در برگرفته و با هم کلیه وسایل رو مرور می کنید: توپ، بدمینتون، زیرانداز، چای و ...

راننده مشغول روشن کردن ماشین میشه. هر چی استارات میزنه اما روشن نمی شه و یکهو صدای سرزنش اطرافیان به گوش میرسه که: مگه قرار نبود از سالم بودن ماشین مطمئن باشی؟ اون یکی میگه: وای ما هر وقت میخاییم یکجا بریم یه اتفاقی می افته. نفر سوم شروع میکنه به داد زدن: اصلن میدونی چیه ما بدبخت بیچاره ها که دل مون رو خوش می کنیم به یه تفریح دوزاری باید بد بیاریم و میره و یک گوشه ای به غر زدن ادامه میده. راننده میگه: آخ اگه پول داشتم یه ماشین صفر می خریدم از دست این لگن خلاص می شدم....

واقعیت اینجاست ما آدمها در بیشتر مواقع وقتی به هدفمون نمی رسیم اولین کسی رو که مورد توهین قرار میدیم و اون رو با بدترین حرفها سرزنش می کنیم، خودمون و خصلتها مونه. میشیم به گذشته فکر می کنیم، به روز هایی که در کار های دیگر هم شکست خورده بودیم و این حس رو به خودمون القا می کنیم که از انجام درست هیچ کاری بر نمیاییم. 

بر میگردیم به روز تعطیلی و خرابی ماشین. ماشین روشن نمی شه و همراهانتون یکی یکی پیاده میشن. عاقلانه ترین گزینه اینه که به یک تعمیرکار زنگ بزنید و عیب ماشین رو براش توضیح بدید. خب اولین شماره خاموشه و دومین شماره جواب نمیده. یکی از دوستان یه تعمیرکار دیگه رو پیشنهاد میده که ایشون بیرون از شهر هستند و نمی تونند برای عیب یابی بیان. اما تعمیرکار بعدی میاد و ماشین رو مثل روز اول سرپا می کنه و شما هم می تونید برید و این روز تعطیل رو خوش بگذرونید.

شاید این یک مثال ساده از هزارن موقعیت و اتفاقات زندگی مون باشه که بیشتر اوقات باعث میشه بدون فکر به خودمون برچسب بی لیاقتی بزنیم و خودمون رو احمق بدونیم و با هر مشکلی که توی زندگی برامون پیش میاد گذشته رو نشخار کنیم و به خودمون یادآور بشیم که شایسته ی هیچ چیز نیستیم اگر بودیم بهترینها سهم مون میشد...

گاهی لازمه به خودمون، تواناییهامون، دانسته هامون و تجربیات و درسهایی که از زندگی گرفتیم اعتماد داشته باشیم و یادمون باشه که باید خودمون رو باور داشته باشیم ... 

گاهی اوقات مشکلات آنقدر پیچیده نیستند که نتونیم از پسشون بربیاییم بلکه ما اونقدر پیچده و درهم می بینموشون که از ظرفیت و توان مون خارج میشه.


* قلم زیبایی داره این بانو 

 

* لذت می برم از شنیدن این آهنگ 





بهمین آسانی


عشقبازی به همین آسانی است… 
که دلی را بخری
بفروشی مهری 
شادمانی را حرّاج کنی 
رنج‌ها را تخفیف دهی 
مهربانی را ارزانی عالم بکنی 
و بپیچی همه را لای حریر احساس 
گره عشق به آن‌ها بزنی 
مشتری‌هایت را با خود ببری تا لبخند 
روانشاد مجتبا کاشانی
این ویدئو