ذهن زیبا

ذهن زیبا

قد وقواره آدمى به اندازه محیطی میشود که در آن رشد می کند! راه های نرفته بروید.کارای نکرده بکنید.آوازهاى نخوانده بخوانید.جاهای ندیده ببینید.توى یک برکه نه نمانید.
ذهن زیبا

ذهن زیبا

قد وقواره آدمى به اندازه محیطی میشود که در آن رشد می کند! راه های نرفته بروید.کارای نکرده بکنید.آوازهاى نخوانده بخوانید.جاهای ندیده ببینید.توى یک برکه نه نمانید.

کمی بندیشیم، ببینیم، تجربه کنیم و بعد ...

یک صبحی که داشتیم می آمدیم سرِ کار، دو تا از همکاران  در مورد مسایل اجتماعی شهر شروع کردند به معاشرت کردن. یکی از همکاران با ملایمت بسیار جواب می داد و آن یکی داد می زد و همکار سومی هم گاهی صحبتهایی می کرد که همکار کنار دستیم با داد زدن ساکتش می کرد. بنده هم که در حالت خاب و بیداری بودم کلمه ای حرف نمی زدم اما توی دلم برای اینکه هم نظرند اما بلد نیستن گفتگو کنند خنده می کردم.حالا بماند که به نتیجه ای هم در بحث کردن نرسیدند و از بنده که درست در مرکز میدان یک فروند سمند زرد نشسته بودم و مخم شده بود آستانه گمج (یک اصطلاح در میان گیلکی زبانان) عذرخاهی کردند که نگذاشتند بخابم.

آمدم توی اتاقم و این متن را برای هر دوتایشان ایمیل کردم که مطالعه کنند و به هردو زنگ زدم که چنین چیزی برایتان فرستادم که هر دویشان با اطمینان کامل حق را به خودشان دادند و حتا دعوایم کردند که اصلن چرا توی بحثشان شرکت نکردم.

بعد از نیم ساعت یکی از همکاران تماس گرفت که ای بابا چه متن باحالی بود همکار جان، این بشر از من هم بدتره در انتقاد کردن چه سر نترسی داره و قبل از اینکه بنده در افق محو شوم دریافتم مشکل ملت ما این است که اخلاقِ معاشرت کردن و همصحبتی ندارند اما ادعای روشنفکری دارند و بعد کم کم در افق محو شدم ...

و از نوشته های دیگران که خیلی بدردم خورد...

1- مردان علیه زنان

2- سادگی و خامی



سوسکی که به خانه زد

یه پلاستیک میوه که توش چند تا خیار و یه شفتالو و دو تا هلو بود از یخچال شرکت آوردم تا برای میان وعده بخورمش. همچی که با لذت داشتم به شفتالو گاز میزدم تلفنم زنگ خورد و بعد چند دقیقه ی بعد از اتمام صحبت یادم اومد داشتم شفتالو گاز می زدم. در کمدمو که باز کردم دیدم یه سوسک عوضی داره از کنارپلاستیک میوه ها رد میشه.خب منم که مورچه یا سوسک ببینم تمام بدنم شروع میکنه به خارش. در کمدو بستم و بعد از ثانیه ای مکث بعد از باز کردن مجدد در کمد دیدم اون لعنتی هنوز کنار پلاستیکه، دنبالش کردم که بتونم له ش کنم از دستم در رفت. منم کل پلاستیک رو ریختم تو سطل زباله.این موجود بی فایده ی دوزاری باعث شد الکی الکی اسراف کنم. اونهفته قبل رفتن، تمام کمدامو اسپره زدم کلی هم لاشه ی ریز ریز سوسک شنبه پیدا کردم این یکی نمی دونم چه جوری از قافله جا مونده، الله و اعلم . رفتم آبدارخونه دیدم کلی میوه هست برای تست.دوتا هویچ برداشتم پوستشو گرفتم الان هم دارم نوش جون می کنم. سوسکه فکر کرده خیلی زرنگه. نه داداش ما از شوما زرنگ تریم.والااااااا ...........


حجت اشرف زاده اومده بود برنامه دور همی، مهران مدیری ازش پرسید چی عصبی تون می کنه که اشرف زاده گفت اگه موهام خراب بشه. منم اون لحظه گفتم حق داره. وقتی موهامو اتو می کنم کج می ریزم سمت راست انتظار دارم همچی قوسش رو حفظ کنه اما وقتی که تاب می خوره و هیچ محلی برای اتو زدم نمیزاره منو به حد جنون عصبی می کنه. اینقده با هاش ور می رم تا قوسش بدم دوباره اما بدفرم وامیسته خصوصن زیر مقنعه. حالا شما فکر کن بنده به ژل و تافت و اینجور مدل وسایلا اعتقادی ندارم هیچ، اتو هم همکاری نمی کنه تا اون قوس لعنتی چند ساعتی دووم بیاره.همیشه جز آرزو هام بود موهای صافی داشته باشم، صاف صاف خرمایی و بلند. خرمایی و بلندشو دارم اما صافشو نه...


اگه کسی داستان قلی رو ندیده ازینجا می تونه تماشا کنه.