حتمن براتون پیش اومده تو هر کلاسی که ثبت نام و شرکت می کنین اون کلاس حتمن یکی دو تا شاگرد زرنگ داره که سریع همه چی رو میگیره و به موقع تکالیفش رو انجام میده و لج تون رو درمیاره . همش هم به خودتون میگین این حتمن کسی بهش کمک میکنه یا یه پیش زمینه ای از قبل داشته و یا هزار جور فکرو خیال دیگه به سرتون میزنه. بدتر از اون استاد اون کلاسِ که همش آفرین آفرین نثارشون می کنه.
بعد یه مدت که غرور کاذب اینا رو میگیره و کیفیت کارشون میاد پایین و شما که کم کم دارید پیشرفت می کنین کلی بهتون می چسبه تعریفای استاد.
پس از شاگرد زرنگای کلاس و زندگی نترسین و راه خودتونو برید که زندگی دست انداز زیاد داره اما ترس نداره و اینکه پیشرفت درد داره اما وقتی به هدفتون رسیدید لذتبخشه براتون.
کودکِ من شاید سالیان بعد که خواستی یادی کنی از زندگیت و خاطراتی را برای کسی بازگو کنی، ندانی چه بگویی اما به عکست که لبخند می زند بعد از سه روز زیر آور ماندن از زلزله، یادشان بیندازی زندگی آنقدر بازی پیچیده دارد که نمیدانی کدام را انتخاب کنی. وقتی سختیش آزارت داد به آن ساختمان های ویران پشت سرت نگاهی بیندازی و به خودت نهیب بزنی این منم که زلزله زندگیم را ویران کرد اما سه روز را تاب آوردم پس باقی راه را تاب می آورم.
تو میراث زلزله ی کرمانشاهی. تو خود معجزه ای. به امید روزی که در قامت یک انسان شایسته اندیشه ات، دستانت، قدمهایت سپاس این مردم نیک اندیش و خوش قلب را به جا آورد. راه زیادی در پیش داری عزیزم ...