ذهن زیبا

ذهن زیبا

قد وقواره آدمى به اندازه محیطی میشود که در آن رشد می کند! راه های نرفته بروید.کارای نکرده بکنید.آوازهاى نخوانده بخوانید.جاهای ندیده ببینید.توى یک برکه نه نمانید.
ذهن زیبا

ذهن زیبا

قد وقواره آدمى به اندازه محیطی میشود که در آن رشد می کند! راه های نرفته بروید.کارای نکرده بکنید.آوازهاى نخوانده بخوانید.جاهای ندیده ببینید.توى یک برکه نه نمانید.

علف هرز

+محیط کاری ما چون توی فضای بکر و دست نخورده  ساخته شده و قبل تر ها جز چارپایان هیچ بنی بشری پاشو توی این محیط نمی زاشت، گیاه و علف هرزتوش خوب رشد می کنه. بعد ها که تبدیل به شرکت شد هم این روند رو به رشد علف هرز همچنان ادامه داره که باغچه ی شرکت رو هر دو ماه یکبار باید پاکسازی کرد. از دو روز پیش یک آقایی اومده تا این کار رو انجام بده.  این بنده ی خدا توی این گرما دونه دونه علف هرز رو از ته با دستاش کنده و تا الان که من این پست رو نوشتم باغچه رو کرده دسته گل، عاری از هر علف هرزی.

حالا ما آدمها هم با خودمون، با ذهنمون، با روح و روانمون بد می کنیم و اجازه می دیم علفهای هرز وجودمون رو بگیره و اذیتمون کنه.

شاعر راست میگه:

ذهن ما باغچه است
گل در آن باید کاشت
و نکاری گل من
علف هرز در آن می روید
زحمت کاشتن یک گل سرخ
کمتر از زحمت برداشتن هرزگی آن علف است
گل بکاریم بیا

تا مجال علف هرز فراهم نشود.

بله اینطوریاس که باید کلی هزینه کرد تا علف هرز ذهنمون رو هرس کنیم. حالا جواب بده یا نده؟ اون دیگه با خودمونه و تلاشمون و عمق علف های هرز ذهنمون.


+من 4 تا فیلم از نوید محمد زاده دیدم که توی هر 4 تا نقش معتاد داشت تو ورژن های مختلف از داغان بگیر تا غلط انداز. برنامه ی 35 فریدون جیرانی این بار به سراغ نوید محمد زاده رفته و از ابتدای کارتا به امروز از ناگفته هاش صحبت کرده. برنامه ی خوبی بود اگه دوست داشتید می تونید از اینجا ببنید.


+سایت دکتر سریع القلم رو هر زمان برسم میخونم. این پست شون بنظرم خوب جوابی به پست قبلم بود.خوب آقا خوب



آدم باید عاشق باشد

ذهن ما باغچه است

گل در آن باید کاشت

و نکاری گل من

علف هرز در آن می روید

زحمت کاشتن یک گل سرخ

کمتر از زحمت برداشتن هرزگی آن علف است.

"مجتبا کاشانی"


از سه روز پیش باغبانهای شرکت اومدن و دارن محوطه ی شرکت رو گل کاری می کنند. روز اول که متر دستشون بود و چند تا سیکاس تو جاهای معین کاشتند و رفتند. البته از روز قبل تر کود و سبوس برنج و گِل ها رو تو مکانهای مشخص ریختند و یک حال اساسی به باغچه دادند. روز دوم که اومدیم دیدیم گل ها هنوز کاشته نشدند و من و همکاران شروع کردیم به شوخی و مسخره بازی که اینا کار بلد نیستند و دارن بازی می کنند اما امروز که اومدم شرکت نظرم به شدت عوض شد در مورد نحوه ی کار کردن باغبانان عزیز. امروز با یک نظم و آراستگی و هماهنگی رنگ این گل ها رو کنار هم کاشتند که من فقط گفتم آفرین.

آدمی باید عاشق کاری که می کنه باشه هر چند اگه کوچیک باشه. برای همینه که خیلیها تو کاری که می کنن همیشه شاد و توانمند و اکتیو و موفقند. (البته منظورم دزدان و مختلسین و مابقی دوستان نیستند).

راستی همین امروز هر کاری که داریم انجام می دیم کمی چاشنی عشق و علاقه قاطیش کنیم. اینطوری هم حال خودمون رو به جا آوردیم و هم تونستیم کمی پیشرفت کنیم تو کار.



پ.ن: عکس باغچه ی شرکت رو میزارم وقتی گلکاریهاش تموم شد.