عصر پنجشنبه سوم اسفند 1402
26 روز مانده به پایان سال که رمق های آخر مثلن زمستان رو این سال یدک میکشه.
چه روزهایی از سرگذروندیم دسته جمعی
چه اتفاقاتی رو شاهد بودیم.
کاش بشه یکی ازین روزها خوشی هامون جمعی باشه
خنده هامون واقعی و از ته دل
کشورمون آباد بشه
کسی غصه ی نداری نداشته باشه
کسی ندونه اصلن خودکشی چیه
کسی به مهاجرت فکر نکنه چون میدونه وطن براش مامن و پناهگاهه
هر کسی که هم میره برای سفر و اکتشاف بره و برگرده دوباره
بچه هامون آینده ای قشنگ و مهربان داشته باشن
ما تو وطن احساس امنیت داشته باشیم
امنیت
آزادی*
رفاه*
خوشحالی
عشق
*آخ سارینا آزادی و رفاه که میگم یاد تومیفتم دختر ...
دیدن سریال برکینگ بد (breaking bad) تموم شد. برای اینکه دلتنگیش خفه م نکنه پشت بندش بتر کال سال (better call saul) رو دارم نگاه می کنم. چه مغزی داشته نویسنده ی این سریالها آقای وینس گیلیگان که دیروز هم گویا تولدش بوده. ماچ به کله ت گیلیگان عزیز
.
.
.
.
.
نمی دونم چرا خیلی ها از اسکایلر همسر والتر وایت خوششون نمیاد. شاید برای اینکه فکر میکردن کنترلگری زیادی روی والتر داشته و والتر بخاطر همین افسار گسیخته شده که البته در فصل 5 وحشی شد اصلن اما والتر وقتی داشت تعریف میکرد چطور با اسکایلر آشنا شده میشد تا اخر ماجرا رو خوند که والتر بلد بود نقش قربانی رو خوب بازی کنه توی زندگیش با هوش سرشاری که داشت.
خلاصه اینکه زرق و برق سریالها و مینی سریالهای امروز امریکایی در کنار این دو تا سریال دیده و پسندیده نمیشن. من اگه این دو تا رو تموم کردم میرم سوپرانو رو نگاه میکنم یکم سریال واقعی دیده باشم، با فیلنامه ی هوشمند و کاراکترهای درجه یک و بازیهای بی نقص. والا