من به آن روز می اندیشم
که من و تو، ما باشیم...
پس بیا دستهایمان را محکم بگیریم که راه زیادی در پیش داریم.
کمی ایمان و اعتماد و صداقت و امید را چاشنی این رفاقتمان کنیم تا یادمان نرود ما هزینه ها زیاد داده ایم.
اما هر بار با خود زمزمه می کنم: خدا با ماست از چیزی نمی ترسم
آقا دم این رضایی گرم
دوست ندارم حالا که این طور شده بازم شروع کنیم به آیه یاس خوندن.
الان بهترین فرصته. تنها فرصته که باید قدر دونست.
برای همینه می گم باید اندیشه هامون تکونی بخوره آزی.
دیشب کنار زاینده رود خوش گذشت؟؟؟؟؟؟؟
اونوقت چرا؟ مشکوک گفتید دم رضایی گرم!
به خاطر تلاشش گفتم میثاق. شکی در کار نباشه برادر من