نشستی ساکت و آرام و فکر ها همچون رقص نور، بر ذهنت می گذرد. نمی دانی به کدام یکی از افکارت میدان بدهی تا بیشتر نمود پیدا کند و تو برایش تا ته داستان سازی کنی و ذهنت را مشغول سازی.
غرق در افکار بهم ریخته ات هستی که به یکباره گنجشکی گروپ می خورد به پنجره ی اتاقت و تو سراسیمه می گردی پی افکارت تا ببینی با کدامشان داشتی روزت را می ساختی؟؟؟؟؟؟؟
امان از لحظه ای که پیدایش نکنی و شروع می کنی افکار دیگری را دنبال کردن. کاش خیلیهاشان هدفدار باشد....
واقعا بیشتر اوقات اینطوره و بین افکار گوناگون یکیشون رو که بیشتر از بقیه دوست دارم انتخاب میکنم...
تفسیر اون شکلک بخاطر اون گنجشکه بود؟؟؟؟؟
به قول واحد خدمات ما که میگفت اینقده شیشه رو خوب تمیز کرده بودم گنجشکه ندید. این اعتماد بنفسش رو داشتم الان شکسپیر بودم
غمشو دوست داری یا خوشحالیشو منظورم افکاره
چقدرقشنگن..دنیای افکاررنگارنگ رومیگم...من ازشادیاش خوشم میاد..فکرای غمگینموزیادنگهشون نمیدارم که توی ذهنم جاخوش کنن ومنوکسل کنن...بایدامیدواروشادبودو.....دراکنون..
درود بر تو با این تفکراتت
موفق باشی
سلام .تشبیه زیبایی کردی .وهر کدام رو با رنگ مخصوص ،پس راحت میشه پیداش کرد ودباره قصه رو از سر گرفت...
البته این فضای ذهن یه هنرمند میباشد
فضای ذهن من مث یه میدان پر از اصوات درهم است که هر کدام منو خطاب میکنند و من نمیدونم به صدای کدام گوش کنم ، صداهایی که شبیه به هم و نتراشیده وغیر قابل تمییز...باید تمرین کنم هنرمندانه فکر کنم.
درود بر تو با این تعبیرت
به هر حال شاید اونی که اصوات هم تو ذهنشه هنرمند باشه
تمرین کنیم عالی بود نادی
چرا وبت باز نمیشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چه عنوان قشنگی،گاهی دیدن سریال و فیلم را بهونه میکنم که چرخش فرفره افکار را ارومتر کنم
درود به آسمان
من گاهی شروع می کنم به خط خطی کردن کاغذ