روزی معلمی از دانش آموزان خاست که برای زنگ نقاشی هر چی که دوست داشتن بکشن. کار بچه ها که تموم شد، معلم رفت کنار شون تا به نقاشی هاشون نمره بده. معلم یکی یکی به دانش آموزان نمره می داد تا رسید به یه نقاشی که فقط یه برگ روی زمین افتاده بود.
معلم از دانش آموز پرسید: این چه نقاشیه که کشیدی؟؟؟؟؟؟
دانش آموز گفت: این یه جنگله که تمامش از برف پوشیده شده و فقط همین یه برگ ازش معلومه.
معلم هم یه صفر برای دانش آموز گذاشت و بهش گفت: ببین بچه اینم یه بیست برای تو دانش آموز زرنگم فقط 2 ش مونده زیر برفها.
اما نتیجه گیری ازین داستان اینکه از صبح دارم یه پست می نویسم هر بار که دست میبرم توش یه کاری اینجا پیش میاد که نمی رسم تمومش کنم.