رفتم در کمد محل کارم رو باز کنم که از توش وسایل بردارم، دیدم دستمال کاغذیم پودر شده قسمتیش. بیشتر محتویات کمد رو دید زدم، منو برق سه فاز گرفت...
از خدماتی مون که داره میزم رو تمیز می کنه می پرسم: آقای "ح" به نظرت اینا رو موش خورده؟؟؟
با یه تاسف خاصی میگه: آره ببین اثراتش روی وسایلا هست.
بهش می گم میشه تو جعبه کاغذ ها رو نگاه کنی؟
تا اومد جعبه رو تکون بده یه بچه موش ازش پرید بیرون و رفت زیر میز و دومی هم همینطوری. خدا میدونه که من فقط یک ساعت بیرون اتاقم وایستادم تا بتونن این موشها رو بگیرن اما نشد که نشد. حالا منی که به شدت فوبیای موش دارم با دو تا موش دیروز رو تو اتاق محل کارم بود.
حتا دارویی که برای گرفتنش گذاشته بودن هم دست نخورده باقی مونده بود و امروز رو هم باید با این بندگان خدا که نمی دونم هستن تو اتاقم یا نه، به صورت مسالمت آمیز زندگی و صد البته کار کنم. اونا به خوردن برسن و من هم به کارام
یه اسپره ی الکل کنار دستمه که همش باهاش وسایلم رو ضد عفونی می کنم. همش به خودم می گم شنبه ای که با موش دیدن شروع شه خدا به داد 5 شنبه ش برسه.
هر صدایی هم که می شنوم فکر می کنم که این دوتا یه گوشه هستن و دارن بهم می خندن و با خودشون می گن: اینو باش به این بزرگی از ما می ترسه...
همش که به این موضوع موش و گربه و سایر جانوران که امروزه به صورت یه عضو در جامعه پذیرفته شدن، فکر می کنم بیشتر به این نتیجه می رسم این حیوانات موذی و یا غیره که به نوعی به زندگی ما دست اندازی می کنن از کسانی که باعث می شن تا خوره ی روح و زندگی مون باشن بدتر نیستند اگر چه کار یکسانی شاید انجام بدن اما عمر کوتاهی که این موجودات دارن و یا داروها و مواد کشنده راحت میشه اونها از چرخه ی زندگیمون حذف کرد اما امان از کسانی که اصرار به موندن دارن و ...
+ اینجا
لااقل این موجودات به اندازه یه شکم سیر دست اندازی میکنند و اونای دیگه واسه هفت پشت شون چپاول میکنند....
با حرفت کاملن موافقم نادیا
وایییییییییی خدای من! من اگه جای تو بودم فرار را بر قرار ترجیح می دادم.حالا خوبه سوسک نبوده .اگه سوسک می دیدم که مثل این کارتونها چنان جیغی میزدم که نیروش منو به فضا پرتاب کنه
والا من از 8 صبح که اومدم سر کار تا 11 و خورده ای بنم می لرزید از ترس. موش واقعن چندش آوره.
به به! پس موش پلو هم دارین؟ به به
به قول مدیر تولید ما می گفت وقتی گربه ها غذای آشپزخونه رو می خورن نیازی به موش خوردن ندارن. فکر کنم واسه ما باهاشون موش پلو می پزن
وای واقعا گربه های ما خیلی بهترن! :دی
خدایا شکرت
گربه هامونو میفروشیم اصن بارون جون :دی
منم نمیتونم با فکر این که موش زیر پام داره وول میخوره کار کنم!! تو چجوری دووم میاری؟؟
زویا جوووووون این موشا مثله گربه های خابگاهتون پخش و پلا نیستن که. جا و مکان بخصوص دارن برا خودشون. کلن کلاسی دارن بیا و ببین. والا
تازه ته ساختمون شرکت که انبار هست "مار" هم داره زویا
حالا به جای خدایا شکر فکر کنم سجده ی شکر میگذاری
آره راست میگی تا الان از این جهت نگاه نکرده بودم به این موجودات
ببین از امروز هر موجودی رو دید عمیق بهش می اندیشی دیگه
کلا شنبه ها دوست داشتنی نیست،حالا موش و گربه بازی هم که قاطیش شه...
من شنبه رو با یه آهنگ خوب شروع کردم ولی بدجوری حالم گرفته شد دیگه
مار؟! استغفر الله!
شما کجا کار میکنید؟ امنیت جانی ندارید خب!
حالا بیمه هستید؟؟
آره بیمه هستیم.
ببین شهرک صنعتی بخشی از یه روستای جنگلی بسیار بزرگیه که شرکتهای صنعتی فراوانی توش مشغول به کارن. خب توی جنگل هم این دست موارد هست. البته تبدیل به شهرک شده ها
ببین کلن ما با چه مسایلی رو به روییم. بعد این آمریکا میخا بیاد کجای مارو بزنه الله و اعلم
واقعا امان از اونایی که تصمیم به موندن دارن و نمیرن
اون موقع از ۱۰۰ تا موش که ۱۰۰۰ تا جعبه ی دستمال کاغذی رو بجون و پودر کنن بد تر میشه :))
این موش ها نصف کتاب های نازنین من رو ( هری پاتر) خوردن :(
دیگه اینقدر هم مدرن شدند که اصلا مرگ موش رو نمیخورن میشناسن :))
حالا اینا رو می بینی به اون کارتون راتاتویی فکر کن شاید خیلی نترسی
در تحقیقات جدید مدلهای جدید مرگ موش هم اومده گویا. یه موردی هست که موش بخوره دارو رو اگه بخاد آب بخوره می میره. جلل الخالق
آخییییییییی کتاباتو خوردن. کوفتشون بشه الاهی
بالاخره هم هما روزی به طبیعت بر میگردیم. اینم برای اونایی که فکر می کنن عمر نوح دارن
باران خانوم من سالها با موش زندگی کردم.این که ترس نداره سوسول خانوم
واقعن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ پس الان سودی موش موشی هستی دیگه
سلام باران جان
بهترین راه برای گرفتن بچه موش ها استفاده از تله چسب داراست. این تله عبارت است از یک تکه مقوا که روی آن چسب مخصوص ریخته اند. یک تکه گردو روی چسب میزاری وقتی موشه میاد گردو رو بخوره دست وپاش همانجا میچسبه و زنده دستگیر میشود. روش بسیار موثری است.
ممنون دوستم. اتفاقن همین کار رو کردیم ولی خب مثه اینکه این موجودات موذی از ما زرنگ ترن
در ضمن خوش آمدی
تجربه بدیه
یه چسب هایی هست مثل چسب مایع راضی، از اون تیوپی ها، قیمتی هم نداره می توانید ازداروخانه ها بخرید، از اینها تهیه کنید، این چسب ها مثل قیر میمانند، اگر کارتن بیخود دارید، به صورت ورق مستطیل، مثل ورق آ4 آنها را جدا کنید، بعد روش این چسب رو به صورت مستطیل با قطرهاش بکشید، بعدش این ورق ها رو بگذارید کنج ها و جاهایی که موش وقتی در میره از روش رد میشه، این وقتی از روش رد شد گیر میکند روش و اگر موش بالغ باشه اون ورق کارتن رو میکشه این ور آن ور، بچه موش هم یکم زور میزنه بعدش خسته میشه، در هر صورت خیلی سر و صدا میشه و پیدا کردن و گیر انداختنشان راحتره.
اگر هم کارتن نبود ورق مجله یا حتی آ4، فقط یادتان باشه یه جاهایی بگذارید که پای خودتان روش نره، وگرنه میچسبه.
این چسب ها نه سمی هستند نه شیمیایی که تنفس را دچار مشکل کنند.
من باهاش کار کردم خیلی عالی بود، این چسب ها رو توی مزارع روی چوب میکشند برای حیواناتی که شب میان دستبرد میزنند به مزرعه.
لازم هم نیست خیلی چسب بزنید روی ورق، متعادل
ممنون از راهنماییتون دوست من. وقتی این کامنت بلند بالاتون رو دیدم کلی خندم گرفت ازین بابت که زمان گذاشتید و توضیحات کاملی دادید. گویا شما هم در آمریکا با این مشکلات دست و پنجه نرم می کنید
باز هم سپاسگذارم و خوش آمد می گم به شما
حالا خوبه دو تا بچه موشن ! گیگیلی ان ! پدر و مادرشون بود آدم چندشش میشد ! :))
وای مریم جدی که نمی گی دختر
اوه باران جون ،من از حیوونات نمیترسم اما اونقدر ازبچگی تو کارتونها و فیلمهای مختلف دیدیم که باید بترسیم ،گاهی احساس میکنم اگه موش دیدم باید بترسم ......اما بچه موش باید ناز باشد ،نه.فکرش را بکن این بچه های نازنین سم میخورند و میگند باران باران.....
آسمان جان بگیرم بزرگش می کنی خاهر؟؟؟؟؟
میدونی حالا بحث ترسش یه طرف این که آدم وقتی می بینه دارن راه میرن و از از دست ادم فرار می کنن یه طرف و اون چندش آور بودنشون هم یه طرف دیگه .ووووووووووووووی
این موش ها اه اه این ادم ها اه اه
من یه جریاناتی دارم در رابطه با موس و من ومادرشوهرم هر وقت حوصلم اومد تقریبا یه پست نیمچه طولانی میشه میزارمش بخندین و تعجب کنین
ببین من نامرد نیستم میام پیشت
شما لطف داری که تشریف میاری ریحانه عزیز و این از بزرگواری شماست بانو
ما هم منتظریم این پستهای موشی تون رو بخونیم