ذهن زیبا

ذهن زیبا

قد وقواره آدمى به اندازه محیطی میشود که در آن رشد می کند! راه های نرفته بروید.کارای نکرده بکنید.آوازهاى نخوانده بخوانید.جاهای ندیده ببینید.توى یک برکه نه نمانید.
ذهن زیبا

ذهن زیبا

قد وقواره آدمى به اندازه محیطی میشود که در آن رشد می کند! راه های نرفته بروید.کارای نکرده بکنید.آوازهاى نخوانده بخوانید.جاهای ندیده ببینید.توى یک برکه نه نمانید.

خودم باید تصمیم بگیرم

یک لیوان چای تازه دم برای خودم میریزم و همزمان با خوردنش پشت پنجره می ایستم. به بیرون نگاه می کنم. هوا بر خلاف باران و سوز و سرمای شدید دیروز، امروز بسیار آفتابی و دلخوشکنکه. این هوا آدم رو مشتاق میکنه برای یه پیاده روی جانانه. پنجره رو باز می کنم تا بادی به صورتم بخوره. با اینکه کمی سوز داره اما دلچسب و لذت بخشه. گل گلدون سیمین غانم چاشنی این میهمانی تکنفره ست.
کرم رو از تو کشو در میارم تا به پوست دستم که خشک شده بزنم. این مایع های دستشویی و ظرفشویی عوض پاک کنندگی خاصیت زبرکنندگی مفرط دارند. شاید بشه موقع استفاده از مایع ظرفشویی از دستکش استفاده کرد اما برای مایع دستشویی چی؟ دستم کمی نرم میشه. به خودم قول میدم تا هر نیم ساعت کمی کرم به این دست بزنم تا خشکیش برطرف بشه.
  
یاد حرفهای یکی از دوستانم می افتم که چند شب پیش باهاش تلفنی حرف میزدم. جدیدن مشکلی براش به وجود اومده که هر گریزی میزنه تا ازش خلاص بشه. چند ساله می شناسمش و اما فکر می کنم این روز ها کم کم داره پوسته عوض می کنه و میشه یه آدم دیگه که برای من نا آشناست. شاید مشکلات زندگیش بهش یاد داده اینقده بی رحم باشه در برابر خودش، زبر و خشن بشه. حرفهای اون شبش رو نتونستم هضم کنم. مگه یه آدم چقدر میتونه در برابر خودش بی رحم باشه و سهم خودش رو در خطاها نادیده بگیره و انگشت ملامتش طرف دیگران نشانه بره بی آنکه بشینه و یه حساب سرانگشتی با خودش کنه تا غلط ها رو از زندگیش بکشه بیرون و ازشون درس بگیره.
حرفهایی که بهش زدم به مزاقش خوش نیومد و باز هم، خودم رو ملامت کردم که چرا بهش گفتم این حرفهات نادرسته و اینقدر گذشته رو نبش قبر نکنه. دلم براش می سوزه اما انگاری یکی نهیب می زنه بهم که وقتی اون آدم نسبت به خودش نامهربانه هر راهی که جلو پاش گذاشته بشه اما میلی برای قدم برداشتن نباشه، موفقیتی نداره.
سیمین غانم میخونه:

گل هر آرزو/ رفته از رنگ و بو/ من شدم رودخونه/ دلم یه مرداب

این ترانه مصداق روز های زندگی ماست که مثل برق و باد می گذره بدون اونکه انگیزه و عشقی پشتش باشه. گریز و شتاب آدم رو فرسوده می کنه، روح آدم خشن و سخت میشه و جسم آدم فرسوده.

یاد مقاله ای افتام که چند شب پیش خونده بودم. نوشته بود: سالهای عمرتون رو به 5 سال تقسیم کنید تا عملکرد تون رو در ین سالها ببیند که چه جاهایی بر اساس برنامه هایی که برای زندگیتون ریختید، رشد داشتید یا عقب موندید یا اصلن تلاشی نکردید برای تحقق خاسته هاتون.


15 سالگی20 سالگی25 سالگی30 سالگی 35 سالگی ...






شروع کردم به نوشتن. چقدر خاسته های انجام شده و نشده از دل این نوشته ها زد بیرون و چقدر خاطرات خوب و درسهای سخت و سازنده برام زنده شد و آدمهایی که هر کدومشون در مرحله ای زندگی باعث شدند درسهای بزرگی ازشون یاد بگیرم. جدول که به 30 رسید انگاری کودکی باشم تازه متولد شده که باید راه رفتن بهتر رو یاد بگیره تا بتونه از قله های کوتاه و بلند زندگی بسلامت عبور کنه و من ... 

انگاری نیم ساعت شده و باید به دستهام دوباره کرم بزنم تا زبری و خشکیش برطرف شه. به خودم می گم باید تلاش کنم تا روح و جسمم هم از زخم و سختی و آزردگی در امان بمونه.
نظرات 9 + ارسال نظر
زویا سه‌شنبه 17 دی‌ماه سال 1392 ساعت 12:46 http://zehnemanedige.persianblog.ir

ای مادر
این جدوله رو دیدم استرس گرفتم :دی
البته خدا رو شکر تا حدودی به برنامه هام رسیدم و راضی ام اما خب خیلی برنامه هام همینجوری مونده رو هوا :)
خشکی پوستت به خاطر شوینده ها نیست، جنس پوستته خواهر، باید کرم بزنی
امیدوارم همیشه بهترین تصمیما رو بگیری و بهشون عمل کنی

خب مهم اینه که آدم بتونه با خودش روبرو بشه و ببینه اشکال کار کجاست.
چه خوب که از خودت راضی هستی اما از خودراضی نیستی
شوینده ها هم بی تاثیر نیست زویا
سپاسگذارم دوست مهربانم

یک ذهن پریشان سه‌شنبه 17 دی‌ماه سال 1392 ساعت 13:03 http://!zehneparishan.blogfa.com

سلام باران جانم . خوبی؟؟؟؟ احساس میکنم این روزا زیاد حوصله نداری! احساس میکنم دلتنگی !
امیدوارم که احساساتم غلط باشه ولی اگه درسته امیدوارم که هر چه زودتر این دلتنگی رفع بشه .
میخواستم این جدولی که گفته بودی رو پر کنم بعد دیدم چه کاریه وقتی میدونم که خواسته هایی که بهشون نرسیدم می چربه به باقی موارد .
راستی گل گلدون من رو عشق استتتتتتت اصن یه وضی

درود به فریبای مهربانم. عزیزم کمی بی حوصلگی رو با کار دراینجا دخیل بدون اما خوشحالم ازینکه دوستانی دارم بهتر از آب روان که جویای احوالم هستند درین زمانه ی نامهربان و به خودم می بالم به داشتن شما.
می دونی فریبا اگر این جدول رو پر کنی یه حس سبکی بهت دست میده .باور کن. مهم از امروزه که باید تصمیم بگیری که قدمهات رو محکمتر برداری دوست من. گاهی باید گذشته رو گذاشت که همونجا بمونه. آره دوستم
ای جانم اصن یه وضعی

rozita سه‌شنبه 17 دی‌ماه سال 1392 ساعت 13:39 http://biabartarinha.persianblog.ir

خیلی جالب بود

ممنون رزیتا

ریحانه سه‌شنبه 17 دی‌ماه سال 1392 ساعت 14:01 http://6962576.blogsky.com

خدا کنه که بتونی موفق بشی

باید موفق باشم. بعله

خاهر بهار سه‌شنبه 17 دی‌ماه سال 1392 ساعت 17:59

جان باران نگو در این خاطارات بادوم کیلویی 2500 تومنی هم بوده

کلی خندیدم سر صبحی
عزیزم بازم 100 تومن کم گفتی 2400 تومن

نادی سه‌شنبه 17 دی‌ماه سال 1392 ساعت 19:11

سلام خوبی ببخش که صبح ها نمیتونم در خدمتت باشم.
میدانی این پستت منو به یاد این جمله مهندس شعبانعلی انداخت که میگه اگر قراره سال های مفید بودن عمر خود را بشماره الان خود را چند ساله می پنداری...اگه بگم مهد کودکی هستم بی راه نگفتم این جدول تو که حسابی منو میترسونه...بد جو ری مشت منو وا میکنه...

خاهش دارم نادی جان. خب مشغله داری دیگه
میدوارم وقتی پرش کنی از دلش موفقیتهایی که خودت می پنداری باعث رشدت شده رو بدست بیاری نه اونهایی که باعث رضایت دیگران بوده رو

بانوی ماه چهارشنبه 18 دی‌ماه سال 1392 ساعت 22:02 http://mid-day-moon.blogsky.com

سلام باران جانم
بابت چند روز غیبت معذرت میخوام
میدونی چیه عزیزم گاهی افراد از قبول اشتباه وحشت دارن و دوست دارن اون رو گردن بقیه بندازن تا کمی وجدانشون راحت تر بشه.
مثلا اگر غذای من سوخت چون داشتم تلویزیون نگاه میکردم مقصر اون کارگردان هست که فیلم رو مهیج ساخته نه من که بی توجهی کردم به بوی سوختنی!!!
از هوا و اون سیمین غانم و گل و گلدون حسابی لذت ببر
دستات رو با صابون ( نه مایع) داو بشور خیلی خوبه منم همین طور بودم الان دستام خیلی بهتر شده

درود به روی ماهت عزیزم. امیدوارم هر جا بودی و هستی سلامت باشی دختر خوب
ایول چه تحلیلی کردی بانو
من 8 ساعت سرکارم و بیشتر اوقات دستم رو میشورم برا همین صابون با خودم نمیارم شاید از تنبلی باشه ولی ممنون بابت راه حلت عزیزم

رها پنج‌شنبه 19 دی‌ماه سال 1392 ساعت 12:23

سلام باران جونم . خوبی ؟ خیلی و.قته نوشته های قشنکت رو نخوندم دلم تنگ شده . جدولت خیلی جالب بود من حس می کنم هنوز خیلی چیزها هست که باید بهشون برسم . باید روی اون جدول خوب فکر کنم .

درود به رهای عزیزم.
امیدوارم توی این جدول اون هدفهایی که مد نظرت بود رو بهشون رسیده باشی

آمیتریس جمعه 20 دی‌ماه سال 1392 ساعت 21:28 http://amitrisashegh.blogsky.com/

وقتی به 4 رسیدم قلبم گرفت ، و خاطرات اون سال تکرار شدن...
آرزوی میکنم که همیشه موفق باشی

امیدورام قلبت سرشار از خوشیها و دنیات آرام باشه دوست من و همچنین برای تو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد