ذهن زیبا

ذهن زیبا

قد وقواره آدمى به اندازه محیطی میشود که در آن رشد می کند! راه های نرفته بروید.کارای نکرده بکنید.آوازهاى نخوانده بخوانید.جاهای ندیده ببینید.توى یک برکه نه نمانید.
ذهن زیبا

ذهن زیبا

قد وقواره آدمى به اندازه محیطی میشود که در آن رشد می کند! راه های نرفته بروید.کارای نکرده بکنید.آوازهاى نخوانده بخوانید.جاهای ندیده ببینید.توى یک برکه نه نمانید.

گچ جادویی

کلاس چهارم که بودیم قرار بود از بین دانش آموزان کلاس یکی بعنوان مبصر انتخاب شود. خانوم شیرازی، تاریخی را برای رای گیری مشخص کرد. گلنوش و فرنوش دو خاهر دوقلویی بودند که خودشان را جهت کاندیاتوری به معلممان معرفی کردند. کاندید ها چند روز وقت داشتند تا برای رسیدن به این مقام مهم، رای جمع کنند. فرنوش که چند دقیقه بزرگتر از گلنوش اما نقش ریزتر و قد کوتاه تر از گلنوش بود با زیرکی خاصی برای خودش رای جمع می کرد. مثلن زنگ تفریح بچه ها را می برد تا برایشان خوراکی بخرد، سر کلاس برایشان ترشک و بیسکوویت و ... می آورد اما گلنوش برای بچه ها عکس برگردان و مداد های جادویی و خودکار های رنگی میخرید. خب باقی کاندید ها شانسی برای مبصر شدن نداشتند چون هیچکدامشان پولشان را بابت خرید هله هوله و لوازم تحریر برای بچه ها نمی دادند. بالاخره روز انتخابات برای تعیین مبصر کلاس رسید تا اینکه اسم فرنوش از صندوق در آمد و اشکهای گلنوش چون چشمه فوران شد.


  

فرنوش و گلنوش با آن سن کمشان خوب می دانستند برای به دست آوردن مقام مبصری باید بچه های کلاس را با چیزهایی که به آنها نیاز دارند، تامین کنند. آنها در دنیای کودکانه شان، ندانسته بچه ها را با هر چیز خوش آب و رنگ به طرف خودشان کشاندند. فرنوش و گلنوش خوب می دانستند اگر مبصر شوند همیشه سوگلی و محبوب کادر دفتر هستند، همیشه پای تخته سیاه هستند تا هر کسی را که شلوغ می کند در ردیف بد و بدتر بنویسند و ستاره ای را تحویل بچه ی آرام کلاس دهد تا به همه ثابت کنند آنقدر اقتدار دارند که با گچ به بچه ها تسلط داشته باشند.
نمی دانم فرنوش و گلنوش الان کجا هستند و چه می کنند اما فرنوش ها و گلنوش های زیادی را می شناسم که آرزوهایشان از حد گچ جادویی فراتر رفته و ...
فرنوش ها و گلنوش های این سرزمین، از همان مکان مقدس با همان یک تکه گچ جادویی یاد گرفتند تا همدیگر را با هر کلکلی که شده کنار بزنند تا بجای اینکه کنار هم باشند و موفقیتی را رقم بزنند.
نظرات 11 + ارسال نظر
yalqizada سه‌شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 14:37 http://yalqizada.blogfa.com

و میدونستند که با اقلام مربوط به شکم بیشتر میتونن رای جمع کنن!!!

درود به دختر سرزمین برف و یخ و مهربانی
شاید این طوری بزرگ شده بودند

My white house سه‌شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 14:43 http://mennomen.mihanblog.com

چه خواهرهای عجیبی بودند،راستش بنظرم خیلی خاص بودند،اعتمادبه نفس فراوان ودونستن شرایط وبراش برنامه ریزی کردن،میدونی واقعامتفاوت بودن،من هم خیلی دلم میخوادبدونم الان چی کارمیکنند.
راستی باران اب وبرق وگازشما که خدای نکرده قطع نشده؟هنوزهم برف میاد؟

فکر کن تو اون سن کم اونقده زیرک بودن الان که 30 ساله شونه .... وووووووووووی
خوشبختانه توی رشت مشکل چندانی نیست آسمان اما شهرستانهای اطراف سرده و قطعی گاز و برق و آب دارند به صورت پراکنده متاسفانه. امیدوارم زودتر ازین وضعیت نجات پیدا کنند

زویا سه‌شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 15:35 http://zehnemanedige.persianblog.ir

این نگاهت به اتفاقات رو خیلی دوست دارم :)
خیلی خوبه. چه خوب که این چیزهای رو میبینی. آفرین به تو

یعنی الان یه خانوم دکتر اونم از نوع روانشناس از آدم تعریف کنه آدم میتونه کیفور نشه
ممنون زویا جان

maede سه‌شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 17:23 http://ashiyane-nursing.mihanblog.com/

سلام عزیزم
چه جالب چه زرنگ بودن
ولی دنیا واقعا این طوریه دیگه تقریبا، البته 100 درصد نیست

درود به تو. آره زرنگ بودن اساسی

My white house سه‌شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 19:05 http://mennomen.mihanblog.com

باران جان یک پیغام ازطرف اقای محمدعلی تووب من داری.خوب امروزبایدیکباردیگه به وب من سربزنی

مرسی آسمان و ممنون آقای منصوری

یک ذهن پریشان سه‌شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 21:38

سیاستمدارهای کوچک

واقعن

Mr PACT سه‌شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 23:37 http://MisagheTanha.blogsky.com

هییییییییییییییییییییی...

بانوی ماه چهارشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 00:37 http://mid-day-moon.blogsky.com

چون به ما یاد ندادند که یک دست صدا نداره. به ما تک روی و سوگلی شدن رو یاد دادند اما یاد ندادند که چطور وقتی همه با هم یکصدا باشیم موفق تر خواهیم بود تا تکروی کنیم.
به ما یاد دادند که موفقیت تو یعنی شکست من پس من برای پیروزی به جای اینکه از تو کمک بگیرم باید تو را هر طور شده به زمین بکوبم!

با جمله ی آخرت به شدت موافقم بانو

ساسا چهارشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 08:51 http://www.khordeforooshi.blogfa.com

با این خاطرت یاد کارتون بابا لنگ دراز افتادم، جودی چقدر جوانمردانه برا سالی تبلیغات میکرد. خیلی خوبه که با اون سن کم اینقدر توان رقابت داشتن.

اصلن این دو تا خاهر اساسی همه کس و همه چی رو دور می زدند با اون سن کمشون . بخدا

خاهر بهار چهارشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 10:30

اووووووووووف از بچگی چه مموتی بودن واسه خودشون
خدا بزرگیشون رو بخیر کنه

اینقده دوست دارم بدونم الان کجان و چیکاره شدن. هر دوتا شون زیرک بودن اما گلنوش زیرک تر بود

رها چهارشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 11:43 http://thepartoftanhai.blogsky.com/

باران جان خوبی . با این سرما و یخبندان چکار می کنی . تا اخبار از قطعی اب و برق و گاز تو شمال می گه غصه ام می گیره که چرا باید تو این سرما اب و برق و بخصوص گاز قطع باشه یه خبری از خودت بده دلواپسم.

ممنون رهای عزیز. خوبیم و خوشیم و زنده ایم اما متاسفانه شهرستانهای اطراف با قطعی مواجه هستند. امیدوارم هر چه سریعتر این مشکلات برطرف بشه و مردم دوباره رنگ آرامش رو به خودشون ببیند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد