استاد اصغری به ما جامعه شناسی تدریس می کرد و الحق از ایده های جدید استقبال و تشویقمان می کرد تیم تحقیقاتی برای ایده هایمان تشکیل دهیم و مکتوبشان کنیم تا برای دانشجویان ورودی سالهای بعد بعنوان مرجع باقی بماند.
استاد اصغری همیشه با سوالهای نابش ما را به فکر فرو می برد و میخاست جوابی حسابی و با دلیل ارایه دهیم. یکروز که در مورد "نقش بازارهای محلی در ایجاد ارتباط و جامعه شناسی" مشغول ارایه بودم، استاد از من پرسید:
چه طور می توان ایرانی ماند و جهانی اندیشید؟ خب در آن لحظه همه ی اطلاعاتی که از محیط زیست و گردشگری و جامعه شناسی داشتم رو کرده و به استاد تحویل دادم اما امروز از ایرانی بودنم شرمنده ام.
امروز از ایرانی بودنم شرمنده ام چرا که، ما ملتی هستیم میخاهیم با هر ضرب و زوری شده به همه بفهمانیم قدرت ما بالاتر و برتر ست. مشت و دهن کجی حرف اول را می زند حتا اگر طرف مقابل بی گناه باشد و محاکمه اش می کنیم بدون آنکه حرفش را بشنویم. احساسی تصمیم می گیریم برای کاری که میخاهیم انجام دهیم نه عقلانی. کافی ست فقط یکی را متهم بدانیم آنوقت با تمام وجود از خجالتش در می آییم. اصلن ... نتیجه ی شور مان می شود این.
بار اول و دوم مان هم نیست که بگوییم اشتباه شده. لذت شیرینی تکرار اشتباه چنان در زیر زبانمان جا خوش کرده که به هیچ صراطی هم مستقیم نیستیم. بار آخر مان هم نخاهد بود اما امیدوارم با چشمان باز به واقعیتها بنگریم اگر میخاهیم جهانی بیندیشیم و در جهان پذیرفته باشیم...
کما اصولن مردم قاضی صفتی هستیم از خودم گرفته تا دایره ی شناختی افرادی که دارم
وقتی چکش قضاوت رو بالا می یاریم بد جور برای قضاوت به پایین می کوبیمش متاسفانه
چقدر بد و تاسف بار! دیدم توی فیسبوک یه چیزهایی نوشته بودن برای عذرخواهی و اینا! اما دقت نکردم چی بوده!
برای اینکه ریچارد فرای ایرانشناس برجسته ی ارمریکایی بنا به وصیتش در کنار زاینده رود دفن نشه ملت نقاشی کردن مقبره ی آرتور پوپ رو تو اصفهان
آدم چه احساسی میتونه داشته باشه به جز تاسف و شرمندگی
والا بخدا
اهووم...
والا
گریه کنم یا نکنم؟!
قصه به انتها رسید؟؟؟؟؟؟
چی بگم والا !!!
اى واى
اون از مسى
این از این
کلن دور همیم خوش میگذره
روزی که شنیدم جامعه شناس امریکایی وصیت کرده دراصفهان به خاک سپرده بشهکلی احساس غرورکردم ودقیقا روزی که این عکس رادیدم ازایرانی بودنم بشدت خجالت کشیدم،بقول تواین رفتارها براشون عادی شده،اگردولت متخلفین راتنبیه وجریمه میکردوبه این قضایا واکنش نشون میداد،تکراری درکارنبود،درواقع باسکوتش کاراونهاراتاییدمیکنه
میدونی آسمان یکبار با تیم تحقیقاتی مون رفته بودیم کیاشهربرای ساخت و ساز بی رویه بر روی تالاب لاگون که جز تالابهای کنوانسیون رامسر هست. شهردار کیاشهر اومد عکاسمون رو گرفت میخاست ببره بازداشتگاه. این کارما غیرقانونی بود از نظر شون اما کاری که باعث بشه کلن دنیا یه نگاه خاص بهمون کنه از نظر بعضیها مشکلی نداره. بله اینطوریاس
واقعا متاسفم...اصلا زبونم بند اومد وقتی این تصویر رو دیدم...چقدر کوته فکرن بابا اینا...
کلن از ماست که بر ماست
وای باران جون . ما ایرانی ها فقط بلدیم لاف فرهنگ بزنیم از فرهنگ واقعی هیچ خبری نیست متاسفانه
چی بگم والا. فقط میگیم ما از تبار کوروشیم و 2500 سال فرهنگ داریم و ...
واقعا