گاو یکی از چهارپایان است که بیشتر در روستا زندگی می کند و یا در بعضی از دامداری و دامپروری ها پرورش می یابد. گاو حیوانی ست مفید که کاربرد زیادی در زندگی امروزی بشر دارد. گوشت، چرم و حتا کود آن مورد نیاز انسان می باشد. گاو ها بنا به طبیعت حیوان بودنشان عقل لازم را برای درک موضوعات ندارند ولی بنا به همان طبیعت حیوان بودنشان سعی می کنند کسانی را که با روزیشان شریکند و اتفاقن حیواناتی را که جز سایر همجنسان شان محسوب نمی شوند را در کنار خود بپذیرند و بنا به برتر بودن و بزرگی آزرده اش نکنند. مثلن همین چند وقت پیش چند گاو بهمراه یک کبوتر مشغول خوردن یک چیز هایی بر روی زمین بودند. خوراکی را خدا می داند که چه بود اما این صلحشان زیبا بود.
و باز هم بنا به طبیعت حیوان بودنشان، همین گاو ها هدف از زندگی برایشان تعریف شده می باشد و بعد از گذران یک دوره ی کوتاه وابستگی به والدین، می توانند راه را از بی راهه تشخیص دهند.
اما چرا در مورد گاو نوشتم. برای اینکه بعضی ها هستند تا هر کار اشتباهی طرف مقابل انجام می دهند می گویند: فلانی گاو است یا فلانی مثل گاو رانندگی میکند و یا پدر و مادری که بچه ی شان را گاو و گوساله خطاب می کنند و یا مواردی ازین دست که به گاو نسبت می دهند.
مثلن یکی از آشنایان ما یک گاو داری دارد و سه تا پسر. گاو هایش سر موقع می آیند و می خورند و می روند اما پسر ها نه تنها استقلال ندارند بلکه بی مسوولیت در همه ی زندگیشان هستند. خودمانیم شما کلاهتان را قاضی کنید آیا درست است پدر خانواده به آنها بگوید گاو. واقعن این گاو بی نوا چه گناهی دارد که اسمش باید دهان به دهان بچرخد تا به یکی بچسبد. اگر برای حقوق انسانی ارزش قایل نیستیم لااقل حقوق حیوانات را زیر پا نگذاریم و بهشان توهین نکنیم آخر گاو هم حیوان نجیبی ست.پ.ن: بعد از 2 سال و 11 ماه و 23 روز از کار کردنم در این شرکت، امروز یکی از همکارانم بهم گفت: صبح زیباتون به خیر و شادی. چنان ذوق کردم که نگو. (آخه همکاران من به طور اتوماتیک وار سلام و احوالپرسی می کنن به خاطر همین برام خیلی جالب بود این مدل صبح بخیر گفتن) فکر می کنم بعد از نوشتن پست قبلم ایمان بیشتری آوردم که معجزه زمانی اتفاق می افته که خودمون باید بخاییم و دعوتش کنیم به زندگی مون.
گاوها حیوانات نجیبی هستن که بی توجه به اطرافه یکدفعه واردجاده میشن وازهیچ بوقی هم نمیترسن.
خوب باران جونم این مدت که من گرفتاربودم به شماسرنزدم،اما ناقلا شما هم تامن کامنت نزنم نمی ایی بهم سربزنی ببینی چیکارکردم
توی یکی از این سفر هایی که به شمال کشور نازنین داشتیم بعضی از این روستایی ها گاوهاشون رو گذاشته بودن بچرن. حالا فکر کن جاده هم بود و ماشین ها هم که سرعتشون ...
جناب گاو محترم میخواست رد بشه پدر جان دید و ترمز کرد. خیلی شیک خیابون رو چک کرد رد شد!!
خوب این عابران عزیزی که سرشون رو میندازن زیر و از چراغ رد میشن تازه کلی هم فحش به راننده ای میدن که الان حقش برن که از اون گاو بینوا کمتر میفهمه!!
دلم براشون میسوزه این گاو ها رو واقعا مظلوم واقع شدن !!!
مبارکا باشد خانوم باران عزیز
سلااااام باران جون؛ خخخخخخخ خیلی جالب نوشتی خوشمان آمد؛ واقعا بیچاره گاو!!!
طفلی گاو !
پ ن : به نظرم تو روشون اثر گذاشتی باران .
تازشم دیدی چشاش گاو چه زیبایی و معصومیتی داره :) راستی شبتون بخیر و شادی :))) طاعاتتون مقبول
ممنون عزیزم و همچنین شما. چه خوبه که برگشتی زویا
واللا! ما میگیم بلانسبت گاو
همکارتون رو چیز خور نکرده بودن احیانا!؟!
شما کار بسیار خوبی می کنین
آدم مودبیه این همکارم. واقعن اون روز حرفش بهم حسابی چسبید