ابتدایی که بودم شعر میگفتم. از کانون پرورش فکری هم کارت شعر و شاعری داشتم. کلاس پنجم یه دوست "نینا" نامی داشتم که هم خودش هم داداشش و هم باباش شاعر بودن. یه روز بهم گفت دست نوشته هاتو بده ببرم به دوست بابام نشون بدم که شاعره آخه امشب میان خونه ی ما مهمونی. منم هر چی توی کاغذ نوشته بودم دادم بهش با خودش ببره.
مدتها گذشت هم من یادم رفت و هم نینا یادش رفت اون کاغذ شعر ها رو تا که کلاس پنجم مون تموم شد و هر کدوم مون مدرسه های مختلف رفتیم. من تنها خط از شعری که از تراوشات فکری خودم یادم مونده اینه:
زندگی رود فرازی ست که از کوه محبت به زمین می ریزد.
بله بنده به سبک سهراب سپهری خدا بیامرز شعر می گفتم. طفلی خاهرم به این خط از شعر خیلی علاقه داره ...
اتفاقن نینا چند وقت پیش رفت محل کار خاهرم برای انجام کار های بیمه ش. خاهرم هر رد و نشونی داد، نینا هیچ کدوممون رو نشناخت. فکر کنم شعر های منو به بابا و داداشش فروخته ...
اگه شعر هام ناپدید نمی شدن الان برای خودم شاعره ای بودم.
شعر یه حس سیال است جاری شو دوباره و اون صخره بزرگی که در مسیرآن قرار گرفته را به کناری بزن...جاری شو تا جنوب بیا و مرا میهمان جرعه ای از این آب حیات ساز
باید سعیم رو کنم. هر چند هر بار پراکنه یه چیزایی نوشتم اما درست و درمون نبود دلنوشته بود بیشتر
سلاااااام عزیزم
آخی خب 2 باره سعی کن حتما می تونی بازم شعر بگی
درود به روی ماهت
سلام
این استعداد را داشتی پس میتوان به فعال شدن دوباره آن امیدوار شوی...
همچنان به نوشتن ادامه بده...حتما بیدار خواهد شد
درود به تو
ممنون از دلگرمیت نادیا جان
تو از اولشم پس هنرمند بودی :) وقتی بعد از دو سه روز ، بدون نت بودن، میام و چند تا پستتو با هم میخونم، یه انرژی مضاعف میگیرم. چقدر خوب میشد میتونستی اون دفتر شعر رو پیدا کنی ها. خیلی عالی میشد
کلن من هنرمند نیستم زویا اما علاقه ی زیادی به هنرمندا دارم
ما بسی خوشحالیم انرژی میگیرید
آدرس وبلاگمو تغییر دادم
سلام بانوی شعر و غزل
خیلی احساس خوبیه آدم، انسانهایی شبیه شما رو میشناسه
چرا بعدا دیگه شعر نگفتی؟؟؟
درود به شما
یعنی الان من کلی خجالت زده شدم با این حرفت
نمی دونم رفتم راهنمایی همهی فکر و ذکرم شد درس خوندن
چه حیف شده . البته من مطمئنم که هنوز که هنوزه می نویسی فقط رو نمی کنی .
من برای معلم هام شعر طنز می نوشتم .
نه بابا نمی نویسم پریشان جان. اصلن ا چشمه خشک شده جوهر نوشتنم
خب شما یه شعر طنزت رو رو کن ببینم
به به... شاعر هم بودید و ما خبر نداشتیم؟!
ما یک کار هایی بلدیم که شما نمی دانید. یکی یکی رویشان می کنیم برادر