من اناری را می کنم دانه به دل می گویم
خوب بود این مردم دانه های دلشان پیدا بود
می پرد در چشمم آب انار، اشک می ریزم
مادرم می خندد، رعنا هم
دیروز یکسره از محل کار رفتم تا کمی پیاده روی کنم. هوا تاریک شده بود و شهر از نور لامپ های مغازه ها و خیابانها می درخشید. رفتم سمت گل فروشی تا یه دسته نرگس بخرم اما با یه شاخه مریم با روبان صورتی از مغازه بیرون اومدم. گل زیبای من جا خوش کرده توی یه گلدون طلقی نارنجی که نگین برام خریده بود. گذاشتمش روی میز کارم و بوش فضا رو پر کرده و سر صبحی حال آدم رو جا میاره اساسی.
پوریا عالمی کتاب جدیدش رو داده بیرون به اسم "آسانسورچی" که بمدت کمتر ازیک ماه به چاپ دوم رسیده. طنز زیبا و استفاده از اسامی شخصیتها جذابیت کتاب رو چند برابر کرده. امیدوارم بخونید و لذت ببرید.
ترسی نیست وقتی ایمان داری تیرت به هدف خاهد خورد..../ اینجا
منم عاشق اینمکه واسه خودم گل بخرم
چه عالی. من دیدم بیشتر ساعات روز محل کار هستم گفتم بخرم بزارم رو میزم دلم وا شده بخدا
سلاااااام باران جونم؛خوبی؟
به به چه کار خوبی کردی؟
ممنون از معرفی کتاب
سلام به روی ماهت. ممنون نازنینم
خاهش می کنم
ماهپری جان چطور وبلاگتو بخونم عزیزم. همش رمزیه که
سلام فکر کردم رفتی واسه من یه دسته گل نرگس بخری...
نرگس چه قابل تو رو داره نادیا. به یادت حتمن می خرم میزارم رو میز کارم
ازینجا رد میشدم گفتم سلامی عرض کنم :) خوبی خوشی سلامتی دوست جان؟
شما لطف داری بانو. ممنونم .ایشالا که سفر خوش گذشته باشه
سلام عزیزم
ممنونم که سر زدی
تمرین عکاسی میکنی ...مگه روز که بالا میآید جرات داره انرژی های خود را به تو نبخشد وقتی لبخندت را به او میبخشی
یعنی جمله ت خدا بود نادیا. ممنون از تو که هر لحظه جمات زیبات رو بمن هدیه می کنی
مبارک باشه کتابت بانو . پوریا عالمی خیلی خوبه .
ممنونم عزیزم