ذهن زیبا

ذهن زیبا

قد وقواره آدمى به اندازه محیطی میشود که در آن رشد می کند! راه های نرفته بروید.کارای نکرده بکنید.آوازهاى نخوانده بخوانید.جاهای ندیده ببینید.توى یک برکه نه نمانید.
ذهن زیبا

ذهن زیبا

قد وقواره آدمى به اندازه محیطی میشود که در آن رشد می کند! راه های نرفته بروید.کارای نکرده بکنید.آوازهاى نخوانده بخوانید.جاهای ندیده ببینید.توى یک برکه نه نمانید.

مادر

مربای بِه را با قاشق ریختم توی نان و با ولع تمام نشدنی به دندان کشیدم. پشت سرش چای تازه دم را هم چاشنی این خوردنی دوست داشتنی کردم. یاد مامان افتادم که چقدر بِه دوست داشت. نه سال زمان کمی ست با مادر بودن اما همینکه چند سالش را به خاطر دارم خودش بهترین یادگاری ست. مامان وقتی مُرد من فقط نه سالم بود. هنوز هوای کودکی در سر داشتم و این طرف و آن طرف می دویدم. هفتم مادر تمام روستای محل زندگیش ریخته بودند خانه ی مان توی شهر و برایش ضجه می زدند اما من با دختر خاله مشغول بازی بودم. شاید دیگران می گفتند بچه ست و درکی ازین موقعیت ندارد اما من خودم را زده بودم به خریت تا کسی اشکهایم را نبیند و نداند چقدر از عمق وجودم ناراحتم. خاهر و برادرم خوب با این موضوع کنار آمدند و راحت اشک می ریختند و ناراحتی شان را نشان می دادند.

فکر می کنم از همان زمانها بود که سخت شدم. زمان نتیجه ی سخت بودن را خوب به آدم نشان می دهد. وقتی به سنی می رسی که می بینی از خیلی از خوشی های زندگی هیچ لذتی نبرده ای فقط برای اینکه بزرگ و عاقل جلوه کنی جلوی دیگران. خودت نباشی و حرف عمه و خاله و عمو و زن همسایه همیشه آویزه ی گوش ت باشد که دختری که مادر ندارد باید چنین باشد و چنان.

زندگی با همه ی سختی هایش می گذرد و یک روز به خودت می آیی و می بینی که خیلی حرفها کشکی بیشتر نبوده و نیست و تنها خودت را محکوم کرده ای در همه چیز. باقی راه را می مانی که بروی یا درجا بزنی ...




* دیروز با دوستی بودم که از تنهاییش گفت و بی مادریش ...


** پنج شنبه ست و روز اموات. اگر دوست داشتید فاتحه ای تقدیم شان کنیم.







نظرات 2 + ارسال نظر
زویا شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 18:07 http://doxtarak.persianblog.ir

چقدر خوب درک کردم این پست رو
چقدر دلم گرفت
روح همه ی مامان و باباهای رفته شاد

سلام زویای عزیزم
خدا عزیزانت رو برات حفظ کنه

ستاریان سه‌شنبه 26 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 08:18 http://www.mostafasatarean.blogsky.com

سلام
خدا مادرتان را بیامرزد و روحش شاد. اما این از خصائص ما آدمهاست که داشته ها را از دست بدهیم در حالی که نمی بینمشان و برای نداشته ها اشک بریزیم و حسرت بخوریم و مدام ببینمشان. من خودم که اینجوری ام و برای پدر از دست رفته ام مدام ناراحتم و به مادرم که هنوز در قید حیات است دیر به دیر سر می زنم!

درود بر شما
داستان یکی از دوستان بود اما باز هم سپاس از شما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد