گیری افتادیم بخدا

من عادت دارم تقریبن هر روز یه استوری از جاهایی که برای عکاسی رفتم بذارم. حالا اگه جمله ی مفیدی،یه خط از  ترانه ای هم یادم باشه یا آهنگ زیبایی شنیده باشم رو، بهش اضافه می کنم.

چند وقت پیش یکی (که من فالوش ندارم چون پیجش بسته بود، اما پیج من بازه) بعد دیدن استوری  نظر گذاشت منم برای رعایت ادب گل فرستادم. تقریبن هر بار نظراتش رو میداد و منم جایی اگه میدیدم درسته تایید می کردم.

یه استوری گذاشتم در مورد معرفی کتاب "گریز دلپذیر آناگاولدا" اومد نظر داد و یه جمله ای گفت(متاسفانه نمی تونم بگم چی گفت) واقعن عصبیم کرد و اضافه کرد شما خانومها همیشه اینطوری هستین حتا اگه نظرتون اشتباه باشه بازم حق رو می دید به خودتون. بهش گفتم آقای محترم اینقدر جنسیتی صحبت نکنین. دلیل نمیشه همه ی زنهایی که باهاشون همکلام میشید رو با هم مقایسه کنین.

بعد اون هر بار ریپلای می کرد استوری هامو منم فقط لایک می کردم تا پریروز که از پنجره ی محل کارم عکس گذاشتم با لیوان چایی (همینقدر خز و خیل  البته ویوی خوشگلی داره پنجره م) اومد و آدرس پرسید و بهش گفتم نمی تونی حدس بزنی کجای رشته و ویس فرستاد که خیلی مغروری و کسی رو آدم حساب نمی کنی کیس جالبی برای مطالعه هستی و چرت و پرت. بهش گفتم مودب باشه و ازین به بعد هم استوری های منو ریپلای نکنه.

برام نوشت یا بلاکم کن یا منو برای استوری هاید کن. میخواستم بهش بگم تو غلط می کنی برای پیج من تصمیم میگیری که چی کنم اما ازونجایی که کم پیش میاد حرف شیطان رو گوش بدم چیزی براش ننوشتم و ریپلای دیروزش رو نخونده کلن پاک کردم.

حالا اینو نوشتم که ذکر کنم ما خانومهای ایرانی همه جا باید خویشتن دار باشیم و اینکه :

در جمجمه های مدرن ما؛

ذهن هایی

متعلق به عصر حجر خوابیده هست...