ذهن زیبا

ذهن زیبا

قد وقواره آدمى به اندازه محیطی میشود که در آن رشد می کند! راه های نرفته بروید.کارای نکرده بکنید.آوازهاى نخوانده بخوانید.جاهای ندیده ببینید.توى یک برکه نه نمانید.
ذهن زیبا

ذهن زیبا

قد وقواره آدمى به اندازه محیطی میشود که در آن رشد می کند! راه های نرفته بروید.کارای نکرده بکنید.آوازهاى نخوانده بخوانید.جاهای ندیده ببینید.توى یک برکه نه نمانید.

و اسفند دوست داشتنی چهار فصلی :)

روز های آخر سال که میشه انگاری یکی یه پتک برداشته و دایم در حال کوبیدن تو همه ی وجود منه تا جاییکه لحظه شماری می کنم روز ها تند تند بگذره تا بتونم یه تعطیلی درست و درمون و بی دردسر داشته باشم. واقعیتش انرژی من زیاده خیلی هم زیاده اما ازونجاییکه در روز 10 ساعت به نشستن میگذره دیگه توانی برای هیچ کاری بیرون از محل کار برام نمی مونه. هر چند  سردی هوا و کوتاهی روز هم می تونه دلیل این خستگی باشه.


بعد از چند روز باران همراهِ برف، هوا امروز عالی و آفتابیه. بادِ سردش حال آدم رو جا می یاره. آفتاب زمستانی یه موهبته مثل همه ی موهبتهایی که خیلی راحت از کنارش می گذریم بدون اونکه بهشون اعتنایی کنیم...


زندگی چرخه خنده داریه. فکر کن یکی به عشق تو می خابه بدون اینکه بدونی، تو به عشق یکی دیگه روزگار می گذرونی بدون اینکه بدونه. یکی حسرت هیکل و چهره ی زیباتو می خوره تو حسرت پولشو. یکی مدام چشمش دنبال موفقیت های تویه، تو دنبال اوقات فراغتی که داره و میتونه سفر بره و خوش بگذرونه. کلن آدمیزاد از چیزی که داره بقول معروف سیرمونی نداره یا حسرت بدل چیزایی که دیگران دارن و یا مدام داره دنبال یه راه میانبر می گرده تا هر چی زودتر به هدف دلخاهش برسه.


دیروز بعد 5 ماه رفتم مرخصی اونم یک روز کامل. خوش گذشت یعنی کاری کردم که بهم خوش بگذره. با اینکه کم خرج بود اما  وجودم از آفتاب زمستانی گرما گرفت و کلی عکس هم میهمان دوربینم شد.


این پست خودمونی




لایک به دوست استاد، فیث بوگ، باران و دیگران

رفته بودم کلاس خطاطی. چند تا از دوستان استاد هم اومده بودند و داشتن در مورد نمایشگاه گروهی که شهریور ماه استاد با کارآموزانش برگزار کرده بود، صحبت می کردند. یکی از دوستانش گفت: من فلانی رو یکساله از طریق فیث بوگ در نظر دارم. کار هاشو هر روز میزاره و من نظرمو می گم. یکسال پیش بهش می گفتم این چرت و پرتا چیه می نویسی و میزاری؟ اما امروز یه کار ازش دیدم که عالی بود. دانلودش کردم بیا ببین استاد.

بعد کار چند نفر دیگه رو به استاد نشون داد و گفت: فلانی روزی چند تا کار روی فیث بوگش میزاره. ببین کارش چقدر خوبه. عاشقانه می نویسه. دوست استاد می گفت: میدونید این نمایشگاه گروهی تون رو باید توسعه بدید و هر بار روشهای جدیدی برای جلب بازدیدکننده ها باید داشته باشید. کار های ضعیف تون رو نباید نادیده بگیرید شاید اون کسی که اینقدر ضعیف تر از بقیه کار کرده عاشق تر از بقیه ی شما بوده و چند سال دیگه بتونه با تلاش و تمرین زیاد و عشق به این کار به حد استادی برسه. اون کارآموزتون که کار های قوی داشت تو نمایشگاه، بعد از اون روز چند تا کار جون دار دیگه نوشته؟ چقدر توی نوشته هاتون از نوشته های روز استفاده می کنید که باب دل مردم هم باشه؟

برام جالب بود استفاده ای که این دوستان از فیث بوگ می کنند. نوشته هاشون مورد نقد 4 تا آدم درست و حسابی قرار میگیره و نظرات خوبی رو هم می گیرن که بدردشون میخوره. حداقل یکی کار هاشون رو نقد می کنه که دست به قلم برده نه کسی که ....



از اردیبهشت امسال هوا گرم شد و ما عملن تابستان رو از بهار تجربه کردیم. مرداد ماه که کلن خرما پزون و این گرما بی سابقه بود برای گیلان.

مهرماه عزیز من که شروع شد انگاری زمستون اومده. هوا اینقده سرد شده که ملت با پالتو و پوتین میرن خیابون. الان داره بارون می باره اساسی...

اصلن تعادل خیلی خوبه توی زندگی.