ذهن زیبا

ذهن زیبا

قد وقواره آدمى به اندازه محیطی میشود که در آن رشد می کند! راه های نرفته بروید.کارای نکرده بکنید.آوازهاى نخوانده بخوانید.جاهای ندیده ببینید.توى یک برکه نه نمانید.
ذهن زیبا

ذهن زیبا

قد وقواره آدمى به اندازه محیطی میشود که در آن رشد می کند! راه های نرفته بروید.کارای نکرده بکنید.آوازهاى نخوانده بخوانید.جاهای ندیده ببینید.توى یک برکه نه نمانید.

شغل دوم

سال جدید که حقوقا رو اضافه کردن، منم صابون به دلم زدم که آخ جان حقوقمون زیاد شده و من بیشتر می تونم خرید کنم اما الان که دو ماه و خورده ای از افزایش حقوق گذشته و با اینکه 15 هر ماه مساعده می گیرم می بینم دخلم به خرجم نمی خوره. نه که نخاما، نیمیشِد (با لهجه ی اصفهونی بخونید )
حالا من و یکی از دوستام تصمیم گرفتیم به شغل دوم رو بیاریم و بعد کمی فکر کردن به این نتیجه رسیدیم سریال نویسی کنیم برای کشور های مکزیک و هند و صد البته ترکیه. داریم روی گزینه سریال سازی برای کره  جنوبی هم فکر می کنیم.
با توجه به اینکه کلیه ی آثار ساخته شده در این کشور ها خیلی شبیه به همِ، تصمیم گرفتیم با محتوای بهتری سریال نویسی کنیم و به جذابیتش بیافزاییم و بازم با توجه به اینکه این کشور ها به یک فصل سریال راضی نمی شن و پا رو از فصل دوم فراتر گذاشتن باید یکمی بیشتر سر موضوعات کار کنیم. تازه شبکه ی جم بدونه نویسندگان فلان سریال ترکی دو تا خانوم ایرانی هستن حتمن یه نشست هم میزاره برای تقدیر از ما . آخه از دوبلارای "کوزی گونی" دعوت کرده بود برای تقدیر و تشکر و بیان حس و تجرشون شون از این سریال و دوبله کنندگان هم چنان نقش روانشناسا رو به خودشون گرفته بودن که نگو...
فکر کنم سر دو سال وضع مالی مون ازین رو به اون رو بشه.


بعد نوشت: فعلن دنبال رایزن فرهنگی هستیم تا بتونیم فیلمنامه هامونو بهشون بفروشیم. توی ترکیه که مشکل نداریم از رضا ضر.اب کمک می گیریم. تو هند هم مشکلی نیست چون ممد گلزار جدیدن میخاد با آیشواریا فیلم بازی کنه. مکزیک و کره هم جز گزینه های بعدیه.

خدایا مادر مائده چشم انتظارشه

انگشتر محبوبم رو که یک سنگ دلربا داشت از دیروز گم کردم. خیلی هم دنبالش گشتم اما نتونستم پیداش کنم. این دومین انگشتر دلرباییه که گم می کنم. همونطور که داشتم لای وسایلام دنبالش می گشتم یاد حرفهای مادر مائده افتادم که می گفت:

مائده نمی خواست بره مدرسه و خودش رو میزد به خاب اما بهش گفتم که امروز رو بره. آخه آموزش و پرورش 13 روز اضافه برای دبستان انزلی زده با اینکه مدارس تموم شده بود. وقتی بردمش جلوی درِ مدرسه برام بوسه فرستاد و رفت داخل. ساعت 10/30 صبح بود که مدیر مدرسه دبستان رو تعطیل می کنه و بچه ها رو می فرسته بیرون اما از مائده خبری نیست که نیست. الان 13 روزِ که ندیدمش.

هنوز 24 ساعت هم نمی شه انگشترم گم شده اما من هنوز دنبالشم با اینکه می دونم توی خونه و یه جایی انداختم که درصد پیدا شدنش بالاست.

مادرِ مائده این روز ها برای نبود موجود با ارزش زندگیش چه می کنه؟ فقط خدا می دونه و بس ...