ذهن زیبا

ذهن زیبا

قد وقواره آدمى به اندازه محیطی میشود که در آن رشد می کند! راه های نرفته بروید.کارای نکرده بکنید.آوازهاى نخوانده بخوانید.جاهای ندیده ببینید.توى یک برکه نه نمانید.
ذهن زیبا

ذهن زیبا

قد وقواره آدمى به اندازه محیطی میشود که در آن رشد می کند! راه های نرفته بروید.کارای نکرده بکنید.آوازهاى نخوانده بخوانید.جاهای ندیده ببینید.توى یک برکه نه نمانید.

باید با آب طلا نوشت این پست رو

هفت هشت سال پیش، یک طوفان ناجور آمد و خیلی ددمنشانه چند تا ایالت جنوب مملکت را لت و کوب کرد. تمام ابرهای سیاه دنیا، انگار که کنفرانس داشته باشند، جمع شده بودند بالای شهر ما. رنگ آسمان شده بود دو پرده تیره‌تر از سیاهِ پرکلاغی. باد و تگرک و باران و رعد‌برق. درست مثل مانور آزمایشی روز واقعه. این وسط یک گردباد وحشی هم آمد و دو تا از اتوبان‌های بزرگ را مثل کاهو جوید و رفت وآمد را مختل کرد. نتیجه این شد که برای یک هفته، تردد تانکرهای سوخت تعطیل شد و قحطی بنزین آمد. همین ماجرا باعث شد تا اهریمنِ درون جامعه برای زمان کوتاهی، تُک دامنش را بزند بالا و حقیقت خودش را نشان بدهد. برای اولین بار پمپ‌بنزین‌ها صف را تجربه کردند. صف ماشین‌ها با راننده‌های عصبانی. بوق‌های ممتد. فحش‌های اف‌دار. داد و فریاد وگلاویز شدن. اتفاقاتی که پمپ‌بنزین‌های ملوس، هیچ وقت به چشم خودشان ندیده بودند. بخش خصوصی هم تور انداخته بود و از آب گل‌آلود ماهی می‌گرفت و قیمت بنزین را دوبرابر کرد. فقط کم بود که حضرت اسرافیل از لای ابرهای سیاهِ پرکلاغی سراسیمه بیاید بیرون و در صورش بدمد و داد بزند که "کات بابا، کات". اما خب، این اتفاق نیفتاد. ابرها خودشان رفتند کنار. طوفان گرفت خوابید. راه و ترابری اتوبان‌های جرخورده را به سرعت درست کرد و سیل تانکرها، روانه‌ی شهر ما شد. قیمت بنزین آمد پائین. صف تمام شد. مردم دوباره خندیدند و موقع پر کردن باک‌هایشان به هم بفرما می‌زندند. خلاصه این‌که خورشید آمد بیرون و همه جا نورانی شد.
چند روز پیش با تیام حرف تاریکی و روشنایی بود. می‌گفت که آدم‌ها عموما توی تاریکی شبیه به هم می‌شوند. بعد هم لای حرف‌هایش گفت که "انسان‌ها در تاریکی و پریشان‌حالی، همه می‌توانند قاتل، ظالم و جانی باشند". بعد به این نتیجه رسیدیم که تاریکی محک انسان است. وگرنه هیچ‌کس را بابت فرشته بودن زیر نور آفتاب، به بهشت نمی‌برند. تیام می‌گفت آدم‌هایی که به جز دیدن و دیده شدن ابزار دیگری ندارد، قدرت تفکیک کردن و منفک شدن هم ندارد. و این دقیقا همان گم‌شدن در توده است. توده‌ای که بوی یکسانی دارد و زیر آفتاب لبخند می‌زند و موقع تاریکی توی صف بنزین، زیباترین فحش‌های جهان را نثار راننده‌ی جلویی می‌کند. تهش هم یک جمله اسکار وایلد گفت که "یک نقاب به دست هرکس بده و حقیقت را بشنو". من با تیام و اسکار موافقم. تاریکی محک انسان‌هاست.
#فهیم_عطار

بهارنارنج

تو محوطه ی شرکت قدم میزدم. آفتاب خوبی بود گفتم یکم ویتامین دی برسونم به بدن البته از روی مانتو و مقنعه . رفتم سمت باغچه ی شرکت وای که این بوی بهارنارنج مستم کرد. چقدر خوبه توی خیابون درخت نارنج کاشتند که بوی بهارنارنج پخش میشه و این همه شلوغی و بوق و سرعت ماشین ها به چشم نمیاد. من اگه شهردار رشت بشم دستور میدم همه جای شهر درخت نارنج بکارن خصوصن سبزه میدان رشت رو. بهار که بشه شهر پر از مهربانی و بوی خوب میشه.

قبلنا که پشت کنکوری بودم و هنوز شهرداری تبدیل به سنگفرش آشغالی دوزاری نشده بود صبحها که میخواستم برم کتابخونه کادر های شهرداری میمودن وسط میدون شهرداری آهنگ گیلکی میزدن. وای چقدر حالم خوب میشد. فکر کنین سرصبحی با آهنگ گیلکی شاد کلی آدم انرژی میگرفت. بعضی روز ها که رد میشم ازون مسیر چقدر یاد اون صبحهای آفتابی قشنگ میفتم. من اگه شهردار رشت بشم بازم اون کادرهای خوش ذوق رو میفرستم برای مردم آهنگ گیلکی بزنن تا حال شون خوب شه سرصبحی.


پارسال زمستون که میثم عطر محصولاتش رو حراج زده بود من اینترنتی یه تاپ کَت خریدم اصلن عالی. لاک رنگ روشن میزنم تاپ کته رو میزنم روش مات میشه خیلی خوشگل فقط دل آدم میخاد نگاش کنه. من معمولن اینترنتی از میثم عطر زیاد خرید می کنم. ارسال خرید های بالای 100 تومن رایگانه و در ضمن دو روزه (من چون تو پایتخت نیستم) به دست آدم میرسونه. خواستید  سری به سایتش بزنید:

https://www.meisamatr.com/


من از یه سری از آدما خیلی وحشت دارم. اونایی که خیلی حس روشنفکری دارن اما زمانی که مخالف نظرشون نظر میدی دمار از روزگارت درمیارن. این آدما خیلی ترسناکن. وقتی کنارشون هستی برای اینکه از دید شون پذیرفته باشی حتمن باید باهاشون همسو و همنظر باشی. گاهی اوقات فکر می کنم منم ازین مدل آدمام برای همین خیلی دارم رو خودم کار می کنم که این مدلی نباشم. مگه غیر از اینه که ما باید نظر های متفاوت رو بشنویم و دیدگاههای دیگران رو هم به حساب بیاریم؟ خب اینطوری خیلی از مسایل با دید بهتری حل میشه چون هیشکی علامه ی دهر نیست که عاری از خطا و اشتباه. والا