ذهن زیبا

ذهن زیبا

قد وقواره آدمى به اندازه محیطی میشود که در آن رشد می کند! راه های نرفته بروید.کارای نکرده بکنید.آوازهاى نخوانده بخوانید.جاهای ندیده ببینید.توى یک برکه نه نمانید.
ذهن زیبا

ذهن زیبا

قد وقواره آدمى به اندازه محیطی میشود که در آن رشد می کند! راه های نرفته بروید.کارای نکرده بکنید.آوازهاى نخوانده بخوانید.جاهای ندیده ببینید.توى یک برکه نه نمانید.

پاتریک ملروز

یکی از اتفاقهای خوب قرنطینه برای من تماشای سریال جذاب، دیدنی، شاهکار، بی نظیر "پاتریک ملروز" بود. سریال با یه تلفن به پاتریک شروع میشه که پدرش فوت شده و این آغاز زندگی پاتریک برای تماشاچیه. پنج قسمت نفسگیر که به قول بهاره مهرجویی روانشناس یه دانشگاهه برای خودش این سریال.قسمت دوم سریال راوی کودکی پاتریک که شخصیتش رو تو بزرگسالی به لجن کشونده و هر بار تغییر با شکست روبرو میشه چون با گذشته هنوز زندگی میکنه و اثر مخربی که پدرومادرش روش گذاشتن که به ازدواجش هم کشیده شده.

میتونم بگم بازی بی نقص و بی نقص و بی نقص و بی نقص بندیکت کمبربچ عزیزم هم نقطه ی مثبت این سریاله.

با هراتفاقی در زمان حال،پاتریک مشابه ش رو تو گذشته می بینه و هر بار سعی می کنه به سمت تراپی پیش بره اما ...

پدر هنرمند و مادر پولدار پاتریک، اون رو یک قربانی بار آوردند ...

وقت کردید ببیندش حتمن. این سریال یک تلنگره که به زندگی خودمون در گذشته و حال یه نگاه بندازیم.

برای همه ی مایی که درین جامعه بی آموزش زندگی می کنیم

ماجرای زهرا امیرابراهیمی پیش اومده بود، یادمه من تو اون ان جی اوی محیط زیستی تازه شروع به فعالیت کرده بودم. (خب ان جی او همونطور که از اسمش پیداست یعنی سازمان غیر دولتی یعنی جمعی از مردم با هر سن و سواد و پیشینه ای جمع میشن و یه گروه رو تشکیل میدن در قالب فعالیتی که میخوان انجام بدن). داشتیم میرفتیم طرح آموزشی. یکی از بچه ها به اسم پریسا که خیلی کتابخون و روشنفکر بود بحث رو چنین آغاز کرد که تقصیر خود ابراهیمی بود که این اتفاق براش افتاد. چرا رفت خونه غریبه که ازش سو استفاده بشه. خواهر و زنداداشش هم دنباله ی حرفش رو گرفتن و این حرفش رو تایید کردن.

دیروز که رفته بودم کلاس حضوری (بعد شیش ماه )پیش استادم، بعد تمرین حرف یکی از کسانی که تو آموزشگاه مهتای رشت حرفش برای تعارض پشت کنکوریها سرزبونها افتاده بود، شد. استاد گفت من طرف رو از نزدیک میشناسم حتا رفت و آمد خانوادگی داریم چرا خانواده ها بی اونکه برن شکایت کنن اسمش رو انداختن سرزبونها، خانومش یکی از آدمهای محترمه که تو فلان بیمارستان کار می کنه و بعد حرف یکی از پشت کنکوریها رو زد که با این آقا کلاس داشته. این آقا تو ریز مسایل بهشون مشاوره میداده از پریود شون گرفته تا عصبانیت شون و این به مذاق مذهبی های کلاس خوش نیومده و براش پاپوش درست کردن و ...

همچنان این استاد ما ناراحت بود سر این قضیه ...

حالا بماند که بهش گفتم خانواده ها وقتی اینهمه هزینه می کنن برای بچه هاشون تا برای کنکور قبول شن از نظر روانی رو هم باید این حمایت رو ازشون کنن تا مشکلی اگه داشته باشن برطرف کنن و بچه ای که هنوز اونقدر بالغ نیست بره  پیش آدمی که نه روانشناسه نه جامعه شناس حرف دلشون رو بزه اما یه نکته ی خیلی مهم که وقتی کسی به خودش اجازه میده تعرض کنه به شخصی باید این رو در نظر داشته باشه وقتی حرفش در اومد نه تنها خودش بلکه خانواده ش هم  دچار ترس و انکار می کنه حالا هر قدر دروغ یا غلط باشه ماجرا.

اینقدر راحت در مورد تعرض و تعرض شدگان صحبت نکنیم. خیلی ازین آدمها بخاطر ترس بخاطر خانواده هاشون بخاطر فرهنگ غلط جامعه بخاطر حرف من و شما دوباره تن به این اتفاق از طرف فرد خاطی میدن.

وقتی کتاب میخونیم فیلم و سریال و تئاترمی بینیم موسیقی گوش میدیم در مورد مسایل روز اظهار نظر می کنیم و بهشون آگاهیم ، نیاییم در مورد مسله ی به این مهمی اینقدر سطحی و پارینه سنگی فکر کنیم. جامعه ی بیمار جامعه ایه که یکسری مسایل توش حل نشده و درپوش گذاشته شده روی اون بخاطر فرهنگ نادرست، آموزش جز اولویت نیست. جامعه بیمار به آدمهای بیمار قدرت بیشتری میده تا بزرگ بشن و همچنان بتازن. جامعه ی بیمار از فرد بیمار حمایت میکنه چون دنبال مقصر میگرده و فرد آسیب دیده اینجا مقصره ...

خلاصه اینکه خومون رو جر ندیم چرا فروتن تغییر جنسیت داد در عوضش بیاییم روی خودمون کار کنیم که از منظر همه چیزدان برای هر مسله ای واکنش بیش از حد نشون ندیم. هیجانات خودمون رو کنترل کنیم. مسایلی که روی خودمون سرنوشت مون جامعه مون تاثیرگذاره رو دنبال کنیم. آگاه تر بشیم نسبت به اتفاقات مهم پیرامون مون. تاریخ بخونیم  (که زمان آنفولانزا چطور رفتار کردیم و زمان کرونا هم همون رفتار رو داریم در پیش میگیریم).

از منبر میام پایین آخر هفته ی خوش رنگی رو براتون آرزومندم ...