ذهن زیبا

ذهن زیبا

قد وقواره آدمى به اندازه محیطی میشود که در آن رشد می کند! راه های نرفته بروید.کارای نکرده بکنید.آوازهاى نخوانده بخوانید.جاهای ندیده ببینید.توى یک برکه نه نمانید.
ذهن زیبا

ذهن زیبا

قد وقواره آدمى به اندازه محیطی میشود که در آن رشد می کند! راه های نرفته بروید.کارای نکرده بکنید.آوازهاى نخوانده بخوانید.جاهای ندیده ببینید.توى یک برکه نه نمانید.

کاشان

این چند روزه عجیب یاد خاطرات کاشان افتادم.شکوه خانه طباطباییها،اصالت  ابیانه و داستان مردمش،حمام_فین و دختربچه ای که پدرش اصرار داشت در محل قتل امیرکبیر بمونه تا ازش عکس بگیره... 

نیاسر در فصل گلابگیری با عرقیجات گیاهی که توی چای ریختم و با لذت و ولع تموم نشدنی سر کشیدم، قبر سهراب سپهری با سنگی ساده و سفید و کمی کج و با غلط املایی لاتین که وسط امامزاده مهجور افتاده بود و زیر پا لگد میخوردو پدری که عقیده داشت قبرسهراب اینجاست تا لگد بخوره اما به پسرش گفت تا کنار قبر بمونه که براش عکس بگیره.

و در پس زمینه ی این خاطرات هم،آهنگ کنعان پخش میشه و رنگها و بو ها و تصاویری که توی ذهنم یادگار مونده از اردیبهشت نود و هشت ... 

پست خیلی قدیمی

نه گفتن

نمی دونم توی زندگی چند بار نه گفتم به اونهایی که دوستشان داشتم و دوستم داشتند. نمی دونم نه شنیدن از طرف من چه تاثیری روشون گذاشت. منو دختر گستاخی فرض کردند که احترام کوچیکتر بزرگتر نگه نمی داره، دختری که سرکشه و حرف بزرگتر گوش نمی ده. اما هر بار با نصحتشون بیشتر  به این که "کل اگر طبیب بودی/ سر خود دوا نمودی" برام تداعی میشد.
نه گفتن شجاعت میخاد خیلی هم. با یه نه گفتن مطمئنی دل طرف رو شکوندی، بزرگتری رو آزرده کردی، دوستی رو نا امید کردی و ...
نه گفتن جسارت میخاد که چه جوری بیانش کنی و به دیگران ثابت کنی میتونی از پس ماجرا بر بیایی و  مسوولیت کاملش رو می پذیری خودت و تنها خودت.
امروز خوشحالم به خاطر نه هایی که گفتم به آدمهایی که دوستشان دارم و دوستم دارند.

امروز خوشحالم به خاطر نه هایی که بالغانه به آنها گفتم نه خودخاهانه اگر چه از من رنجیدند.
امروز خوشحالم به خاطر موفقیتهای زندگیم اگر چه با سختی بسیار بدستشان آوردم.
امروز خوشحالم به خاطر اینکه به چشم یک فرد بالغ به من نگاه میکنند آنهایی که از من نه شنیدند.
امروز خوشحالم به خاطر خوشحالیم.