اهدای زندگی

دوست خوبم اطاعت امر شد. ممنون از اطلاع رسانیت

9 مرداد در تقویم ایران روز اهدای خون نام گرفته. این بار نه ریالی لازمه پرداخت کنیم نه مالی ببخشیم فقط یه کوچولو از خودگذشتگی میخاد تا مهربانی رو در سلولهای یک نفر دیگه هم به جریان در بیاریم. ممنون از حضور سبزتون

-------------------------

این کارتی رو که مشاهده می فرمایید کارت اهدای عضوه. اگر دوست داشتید می تونید تشریف ببرید اینجا و ثبت نام کنید تا این کارت به شما تعلق بگیره

--------------------------

بنیاد کودک

اگر تشریف ببرید اینجا می تونید با پرداخت ماهیانه 40 هزار تومن هزینه تحصیل یکی از کودکان بی بضاعت رو بپردازید.

-------------------

کاش می دانستی زنجیری است زندگی که یک حلقه اش درخت است و دیگری پرنده. یک حلقه اش انسان و یک حلقه  سنگریزه. حلقه ای ماه و حلقه ای خورشید....
               و وای اگر شاخه ای را بشکنی خورشید خواهد گریست.

عرفان نظرآهاری

بالاتر از سیاهی

روزی که بنزین سهمیه بندی شد درست به یاد دارم. توی کلاس خبرنگاری منتظر باقی بچه ها بودیم تا از راه برسند و کلاس شروع بشه. طبق معمول آقا معلمون زودتر از ما سر کلاس حاضر بود و داشت برامون وضعیت رو شرح می داد که چه اتفاقی داره می افته تو کشور.

گویا از شب قبلش ملت تو پمپهای بنزین بطری و چند لیتری آورده بودن تا از بنزین پرشون کنند و یه مدتی ازش استفاده کنند.

باقی دوستان هم رسیدن سر کلاس و این شد موضوع کار کلاسی مون و بحث های زیاد موافق و مخالف بین مون شکل گرفت.

روزی که پودر شوینده (تاید) گرون شد رو خوب به یاد دارم. مردم از هر جا که می تونستند این پودر رو تهیه می کردند تا یه مدت توی خونه داشته باشند و بتونند ازش استفاده کنند. آخه از 250 تومن به 700 تومن رسیده بود.

روزی که مرغ، روغن، شیر و شکر و ... کم پیدا شد رو دقیق یادم هست. صفهای طولانیمون حتا جهانی شد و خیلی ها دیدند و خیلها دلشون به حالمون سوخت که بابا جان این کشور فقیر بیچاره تو کدوم قسمت نقشه هست که اینقده مردمش گرسنه اند فقط تو صفها بیشتر وقتشون رو می گذرونند؟؟؟؟؟

اما روزی رو که انسانیت سهمیه بندی و بعد ها نایاب شد، به یادم نمیاد.